خبرنامه
 

زن قوی تر از مرد است.

زن، قوی تر از مرد است!

شاید گفتن این جمله خوشایند برخی از مردان تنومند و سالار نباشد و همیشه خود را یکه تاز زندگی بدانند و حرف اول و آخر را حرفِ خودشان. اما منظور چیز دیگری ست و به غیرت و غرور مردان بر نخورد! قطعاً در همه زندگی‌ها تنش و برخوردِ سلیقه‌ها و فرهنگ‌ها و نظرها وجود دارد، اما سهم زن در بهبود این تنش‌ها و برقراری صلح و حتی تحمل این تنش‌ها بیشتر و قوی‌تر است.

اگر گفته می‌شود که یک تار موی زن می‌تواند پای فیل را ببندد، بی حساب نیست، خیلی از تنشهای زندگی و پر رنگ شدن آتش درگیری، به خاطر نبود هنرمندی و مدیریت صحیحِ زن است. البته این بدین معنا نیست که مرد هیچ نقشی ندارد، منظور این است که زن در این موارد می‌تواند قوی‌تر و بهتر و سازننده‌تر عمل کند و آتش درگیری و عصبانیت را سرد و گلستان کند.

«زنها بدانند که اگر زنی، عقل و هوشمندی به خرج دهد، مرد را اداره خواهد کرد. درست است که مرد از لحاظ هیکل قوی‌تر است، اما خدای متعال طبیعت زن را طوری آفرید که اگر زن و مرد، طبیعی و سالم باشند و زن عاقل باشد، کسی که در دیگری بیشتر نفوذ دارد، زن است که البته با زرنگی به خرج دادن و رندی کردن و تحکم و زروگویی نمی‌توان به آن رسید. بلکه با ملایمت، استقبالِ خوب، خوشرویی، یک مقدار تحمل کردن ـ البته اندکی؛ خیلی هم لازم نیست تحمل کند ـ که خدای متعال در طبیعت زن، این تحمل را قرار داده است...زن باید با شوهر خود این طور برخورد کند...» مطلع عشق، امام خامنه‌ای، ص54.

«این آقایان که می‌بینید ماشاء الله یال و کوپالی دارند، اینها همه‌اش ظاهر است، جسم قوی است، اما از لحاظ پیچیدگیِ ذهنی و در زمینه‌های احساسی و عاطفی، زن قوی‌تر از مرد است، قدرت تحملش زیاد است، راهها را بلد است...طبیعت زن این است. اغلبِ زنها، البته ممکن است بعضی از زنها هم این طور نباشند؛ غرض اینکه خانمها بهتر می‌توانند در این مصافِ دوستانه بر عواملِ سردی، فایق بیایند. با یک مقدار کوتاه آمدن، با یک مقدار خوش اخلاقی کردن، با ابزارهایی که هست این کار را بکنند. مرد را بکشانند به آن جایی که باید قرار بگیرد، تا إن شاء الله زندگی شیرین‌تر شود.» مطع عشق، امام خامنه‌ای، ص83.

برای داشتن یک زندگی مشترکِ خوب و پایدار و شیرین، باید اول شریک خود را خوب بشناسیم، گاهی اوقات این عدم هماهنگی و اصطکاک، ناشی از عدم شناخت نسبت به روحیات و نیازهای یکدیگر است.


[ چهارشنبه 91/7/19 ] [ 10:57 صبح ] [ حسین هاتفی ]

ادامه پست‌های کپی برداری1 (سرآغاز) و کپی برداری2 (نماز) و کپی برداری3 (وفای به عهد). به این پست هم لطفاً مراجعه بفرمایید: تکلیف خودمون رو مشخص کنیم 

بحث کپی برداری با موضوع:

امام حسین علیه السلام و یارانش، امام زمان علیه السلام و منتظرانش

همزمان با میلاد آن امام مهربان آغاز شد. یاران امام حسین علیه السلام چگونه بودند که امام، سخنانی بی بدیل در شأن آنها فرموده‌اند؟ گویند که قاتلان امام حسین علیه السلام منتظرانش بودند! ما هم ادعای شیعه و منتظر بودنِ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را داریم، دعوتش می‌کنیم، دعای فرج می‌خوانیم و... چگونه هستیم؟ شبیه شهدای کربلا هستیم؟

یک راهی را میان بُر برویم صفات یاران امام حسین علیه السلام را نظاره کنیم، ببینیم، آیا ما هم آن صفات را داریم؟ اگر داشتیم، طوبی لنا؛ اگر نداشتیم، کپی برداری کنیم و سعی در کسب آن صفات، داشته باشیم تا واقعاً منتظر باشیم و هنگام ظهور، بتوانیم در رکابش باشیم. 

صـلـه رحـم

صله رحم و کپی برداری از شهدای کربلا

امام حسین علیه السلام و یارانش

امام حسین‏ علیه السلام: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْسَأَ فی‏ أَجَلِهِ وَ یُزادَ فی‏ رِزْقِهِ‏ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ. عیون أخبار الرضا ج2، ص48، حدیث 157. بحار الأنوار، ج74، ص91، حدیث 15.

کسی که دوست دارد و خوشحال است تا عمر او طولانی گردد، و روزی او فراوان شود، پس با خویشاوندان خود ارتباط داشته باشد.

بزرگواری امام حسین علیه السلام را ببینید:

وَ أَقْبَلَ شِمْرُ بْنُ ذِی الْجَوْشَنِ لَعَنَهُ اللَّهُ فَنَادَى أَیْنَ بَنُو أُخْتِی عَبْدُ اللَّهِ وَ جَعْفَرٌ وَ الْعَبَّاسُ وَ عُثْمَانُ فَقَالَ الْحُسَیْنُ أَجِیبُوهُ وَ إِنْ کَانَ فَاسِقاً فَإِنَّهُ بَعْضُ أَخْوَالِکُمْ فَقَالُوا لَهُ مَا شَأْنُکَ فَقَالَ یَا بَنِی أُخْتِی أَنْتُمْ آمِنُونَ فَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ مَعَ أَخِیکُمُ الْحُسَیْنِ وَ الْزَمُوا طَاعَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ یَزِیدَ قَالَ فَنَادَاهُ الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِیٍّ ع تَبَّتْ یَدَاکَ وَ لُعِنَ مَا جِئْتَ بِهِ مِنْ أَمَانِکَ یَا عَدُوَّ اللَّهِ أَ تَأْمُرُنَا أَنْ نَتْرُکَ أَخَانَا وَ سَیِّدَنَا الْحُسَیْنَ بْنَ فَاطِمَةَ وَ نَدْخُلَفِی طَاعَةِ اللُّعَنَاءِ وَ أَوْلَادِ اللُّعَنَاءِ قَالَ فَرَجَعَ الشِّمْرُ لَعَنَهُ اللَّهُ إِلَى عَسْکَرِهِ مُغْضَباً. اللهوف على قتلى الطفوف، ص88.

شمر خود را به خیام امام حسین علیه السلام و یارانش نزدیک کرد و صدا زد: خواهرزاده‏هایم عبد اللَّه، جعفر، عبّاس، و عثمان کجایند؟ امام حسین علیه السلام به عباس علیه السلام و برادرانش فرمود: جواب شمر را بدهید گر چه فاسق است، چرا که او یکى از دایى‏هاى شما است.

عباس علیه السّلام و برادرانش گفتند: به ما چه کار دارى؟ شمر گفت: اى خواهرزاده‏هایم شما در امان هستید، خود را همراه برادرتان حسین علیه السلام به کشتن ندهید، و به اطاعت امیر مؤمنان یزید بن معاویه درآیید. حضرت عباس علیه السلام به او چنین پاسخ داد: دو دستهایت بریده باد! و بر آنچه از امان را آورده‏اى لعنت باد اى دشمن خدا، آیا به ما امر مى‏کنى برادرمان و آقایمان حسین علیه السلام، پسر فاطمه علیها السلام را رها کنیم؟ و پیرو ملعونان و ملعون‏زادگان شویم؟ شمر در حالى که خشمگین و سرافکنده بود، به سوى لشکرش بازگشت.

با وجود اینکه آن ملعون دشمن است و برای قتل فرزند رسول خدا و حجت خدا آمده، ولی باز حضرت قرابت را محترم می‌شمارد.

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و منتظرانش

علی بن ابراهیم وارد خیمه‏ حضرت ولی عصر ارواحنا فداه شد و به محضر مولی عرض سلام کرد، سخنانی بین آن حضرت و او گذشت که قسمتی از آن، چنین است:

فقال: یا ابا الحسن قد کنا نتوقعک لیلا و نهارا، فما الذی بطأ بک علینا؟ قلت: یا سیدی، لم اجد من یدلنی الی الآن. قال لی: لم تجد احدا یدلک؟ ثم نکث باصبعه فی الارض. ثم قال: لا، ولکنکم کثرتم الاموال و تحیرتم علی ضعفاء المومنین و قطعتم الرحم الذی بینکم، فای عذرلکم الان؟ دلائل الإمامة ص297.

ای ابوالحسن! ما شب و روز توقع آمدن تو را داشتیم، چه چیز آمدنت را نزد ما به تاخیر انداخت؟ عرض کردم: ای سرورم، تا الان کسی را نیافته بودم که مرا راهنمائی کند. به من فرمودند: هیچکس را نیافتی که تو را راهنمایی کند؟ آنگاه با انگشتان روی زمین کشیدند، سپس فرمودند: نه، ولکن شما اموالتان را زیاد کردید و اختلاف و حیرتی به زیان مومنان ضعیف، پدید آوردید و بین خود قطع رحم نمودید، پس الان برای شما چه عذری مانده است؟

حضرت علت تأخیر در توفیق دیدار را ناشایستهای زیر دانسته‏اند:

1. مال اندوزی ثروتمندان و در نتیجه درماندگی ضعفای شیعه

2. قطع رحم (بریدن از خویشاوندان)

ما که از منتظران آن حضرت هستیم و ادعای سربازی‌اش را داریم، نگاهی به زندگی خود بیندازیم! چگونه است؟ رابطه با پدر و مادر، برادر و خواهر، عمو و دایی، خاله و عمه، ناراحتی‌ها، کدورت‌ها، توقع‌های بی‌جا، چشم و هم چشمی‌ها، قهرها، قطع رابطه‌ها به خاطر مسائل پوچ دنیوی و مادی. گاهی اوقات شنیده‌ها تلخ است و نگاه به خانه سالمندان دل را می‌لرزاند! عیار مسلمانی‌مان چقدر است؟ اسلامی که عدم احترام به پدر و مادرِ ظالم را هم نمی‌پسندد و مذمت و نهی می‌کند:

امام صادق علیه السلام: مَنْ‏ نَظَرَ إِلَى‏ أَبَوَیْهِ‏ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلَاةً. اصول کافی، ج‏2، ص: 349. کسی که به پدر و مادر خود با عصبانیت و بغض نگاه کند (و آن پدر مادر در حق او ظلم هم کرده باشند) خداوند نماز او را قبول نمی‌کند!

چقدر به صله رحم و ارتباط با خویشاوندان، عمل و اقتدا به شهدای کربلا و حکم اسلام کرده‌ایم؟ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چنین سرباز و منتظری را می‌خواهد؟ در کپی برداری موفق بوده‌ایم یا که هنوز...


[ یکشنبه 91/7/16 ] [ 1:8 عصر ] [ حسین هاتفی ]

بین الحرمین در قم

نگاه به دور و بر می‌کنی، دنبال گنبد طلایی می‌گردی، کجاست؟ آماده بازرسی می‌شوی، چرا بازرسی‌ها فرق کرده؟ از پله‌های مسجد بالا می‌روی، دل لرزان است، پاهایت یاری نمی‌کند، مردد هستی. انگار مثل همان بار اول که در بین الحرمین قدم گذاشتی و مردد بودی که کدام حرم بروی، عباس یا حسین؟

وارد حائر حسینی می‌شوی، نه! وارد مسجد می‌شوی، نه! نه! همان ضریح است، حسین اینجاست! درست همان جایی که این عکس را گرفتی، ایستاده‌ای. ای دل چرا سوال می‌پرسی؟ چه می‌گویی؟ چرا دنبال قتلگاه ‌می‌گردی؟ چرا دنبال حرم شهدا می‌گردی؟ به چهار گوشه سمت راست نگاه کن، علی اکبر اینجاست! به طاق گنبد نگاه می‌کنی، به خود می‌آیی، اینجا قم است، خانه خدا، مسجد مدرسه علمیه معصومیه! صدای گریه و بغض‌های شکفته و نشکفته که گلو و دل‌های صاحب بغض را آتش می‌زند!

نگاه‌ها به این ضریح چه پر معناست، با چشمِ سر و زبانِ دل، بغض‌ها را می‌بینی، فردی را که می‌ترسد آرزو به دل بماند و بر مشامش هر لحظه بوی کربلا می‌رسد، پیرمردی که دیگر امید ندارد، آخ، آخ. امان از رفته‌ها و کربلا دیده‌ها، آنها که حرم ارباب و علمدار را دیدند، داغشان بیشتر است، یکی خطاب به ضریح می‌گوید من باید زودتر از تو آقا را ببینم، دیگری...

بغض کودکی که افتخارش این است که گوشواره‌اش قسمتی از ضریح است، بغض زنی که دستبندش قسمتی از ضریح سیدالشهداست. (عکس چیدن گوشواره و دستبند در نمایشگاه موجود بود) شاید این ضریح هم بغض دارد و لحظه شماری می‌کند و آرزوی کربلا دارد. ضریح فعلی را چه می‌کنید؟ چگونه دلتان می‌آید او را از ارباب جدا کنید؟

دل از ضریح می‌کنی و بیرون می‌آیی، انگار فراموش کرده‌ای، گنبد دلربای علمدار کجاست؟ قدم بر می‌داری، تل زینبیه باید همین اطراف باشد، خیمه گاه! قم بین الحرمینی شده است، خیابان ارم تا بلوار امین همه بین الحرمین شده، راستی یا اباعبدالله، کریمه اهل بیت و بانوی قم، زینب ثانیست...

بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا 

بر دلـــم ترســــم بمانـــد آرزوی کربلا 


[ جمعه 91/7/14 ] [ 5:19 عصر ] [ حسین هاتفی ]

نمره قبولی نگرفتیم، صف مرغ

مرغ؛ این موجود دو پای سه حرفی، روزهای بسیاری میان حرفهای ما پرید! مسئولان، کارشناسان و منتقدان، حرف‌ها و نقدهای خودشان را داشتند، معترضان هم که مثل همیشه یک دهن باز برای نق‌های خودشان. طبعِ تلخ و شیرین طنزپراداز ایرانی هم که همه جا هست. مرغ در پیامک‌ها هم سهمی جدی داشت؛ هم تشکر جامعه خروس‌ها شد از دولت که نوامیس‌شان را از پشت شیشه مغازه‌ها جمع کرده بود! هم افاده‌ای برای دختران دمِ بخت که بگویند: قبل از ایشان به خواستگار مرغ فروش‌شان جواب رد داده‌اند! و هم سبب‌ساز این شوخی که علت کمبود و گرانی، سست شدن بنیان خانواده در مرغ داری‌ها و بالا رفتن سن ازدواج در بین مرغ‌ها و خروس‌هاست!

قصه مرغ گذشت؛ مثل گذر روزگار و مثل خیلی از اتفاق‌ها و امتحان‌ها؛ این میان، خاطره‌اش ماند، درس‌هایش و کارنامه ما که بی خست گیری و مع الاسف، مهر مردودی خورد. جوجه خروس‌های دو ماهه که به زور هزار هورمون، به وزن کشتار و به دست ما می‌رسند، تحفه دندان گیرِ با خاصیتِ خوش طعمی نبودند که ملت را از صبح زود به صف بکشانند، سر تصاحبش دعوا کنند، حرص بخورند و آن قدر بخرند  تا قوه طمع‌شان قوی تر شود، تا بعد BBC  و CNN و هزار دشمن دیگر، فیلم دویدن ملت و جوش بعدش را نشان ما و جهانیان بدهند و بگویند این هم بهترین مردمان دنیا!! این هم ثمره پایداری پای ارزش‌ها!

کاری به قصور دولت نداریم که خواننده این متن نیست. روی سخنم با مردمی است که در روزهای سخت‌تر از این، صبوری و مددکاری‌شان را برای مشکلات این نظام ثابت کردند و بعد از این هم می‌خواهند مرد میدان سخن حضرت آقا باشند که فرمود اقتصاد مقاومتی، و آن را راه کار رودررویی با تحریم‌های بیگانگان دانست. وقتی یک کالای غیر حیاتی، بدون دلیل ماندگار و حتی با پشتوانه سیاست دشمن، افزایش قیمت می‌گیرد، بهترین و ساده‌ترین کار برای کاستن از التهاب بازار، کاهش خرید است برای متعادل شدن قیمت‌ها. این درست همان کاری بود که ملت ما نکرد که بدتر، به بازار هجوم برد و بدتر، به انباشت آن پرداخت.

یکی از مسئولان درگیر در این ماجرا گفته بود: تقاضای مرغ در تهران در روزهای عادی روزانه 600 هزار تن بود و این روزها به 1000 تن افزایش یافته است! چه باید بگوییم؟!

شاید شنیدن این خاطره ، خوشایند نباشد اما بی شک درس آموز است. یکی از دوستان که سال‌ها در غرب زندگی کرده بود، می‌گفت: یک وقت رسانه‌های محلی اعلام کردند که به دلیل برخی مشکلات، ممکن است تا چند وقت آینده، «شکر» گران یا کمیاب شود. می‌دانید که برای غربی‌ها شکر جزو اقلام ضروری و پر مصرف است. دوستمان می‌گفت با شنیدن این خبر به فروشگاه رفتم و برای روز مبادا چند بسته شکر اضافی خریدم. در راه بازگشت، همسایه‌ام را دیدم که او نیز چند بسته شکر با خود داشت. گفتم که لابد او هم از رادیو شنیده که قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ بله درست بود او هم خبر را شنیده بود و برای همین داشت این بسته‌های اضافی شکر منزل را به فروشگاه محل می‌برد که به دیگرانی بدهد که بیش از او به این شکر نیاز دارند.

بله، این شکر باید که کام‌مان را تلخ کند وقتی لازم است برای ملت اسلام از مردم کفر حکایت بیاوریم.

برگرفته از نوشته‌ی اصغر عرفان در مجله خانه خوبانِ موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چاپ شهریور.

امتحان‌ها و چالش‌ها یکی پس از دیگری می‌آیند و هر دفعه سخت‌تر و پیچیده‌تر و فتته گون تر از قبل می‌شوند و به فرموده امام علی علیه السلام جز اهل بصیرت و صبر توانایی سربلندی در این مسائل را ندارند. (الا و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر، نهج البلاغه، خطبه‌ى 173) نظیر مرغ‌ها فراوان است، این اسکناس فرنگی هم یک پا مرغ شده است، مواظب باشیم! باشد که سر بلند باشیم در همه فتنه‌ها! این مردم در نهم دی‌ها حماسه آفریدند و خواهند آفرید إن شاء الله.


[ پنج شنبه 91/7/13 ] [ 6:57 عصر ] [ حسین هاتفی ]

کهکشان راه شیری

انسان! موجودی که مغرور است و به خود می‌بالد. فکر می‌کند آزاد است هر کار که دلش می‌خواهد انجام می‌دهد.  أَیحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یتْرَکَ سُدًى (آیا انسان گمان می‌کند بی‌هدف رها می‌شود؟!) أَلَمْ یکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِی یمْنَى (آیا او نطفه‌ای از منی که در رحم ریخته می‌شود نبود؟!) سوره قیامت، آیه36و37.

گاهی اوقات او را چه می‌شود که گردن کشی می‌کند و همه چیز را از یاد می‌برد. ضعف و حقارت خود را فراموش  و همه‌ی خوبی ‌ها را قِی می‌کند! چگونه در برابر عظمت و بزرگی خداوند متعال قد علم می‌کند و فریاد انسانیت و منیّت سر می‌دهد؟!

فقط خودش را می‌بیند و والسلام. خود را محدود در این کره‌ی خاکی می‌بیند و سر در لاک خویش کرده است. غافل از عظمت و ربوبیّت خداوند قهّار. در صورتی که دور و برش پر است از نشانه و تلنگر. ولی غفلت با او چه می‌کند؟

إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ (مسلما در آفرینش آسمان‌ها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌های (روشنی) برای خردمندان است.) سوره آل عمران، آیه190. امام علی علی السلام: أتَزعَمُ أنّکَ جرمٌ صغیرٌ و فیکَ انطوی العالمُ الأکبرُ. آیا تو فکر می‌کنی که فقط همین جسم کوچک هستی؟ در صورتی که عالم بسیار بزرگی در تو نهفته است. منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج‏2، ص41.

اگر کوچکی و ضعف خود را می‌دانست غرور نداشت. اگر حقارت خود و عظمت خداوند در آسمان‌ها و زمین را می‌دانست ظلم و ستم نمی‌کرد. گاهی اوقات باید گفت به کجا چنین شتابان می‌رویم. قدرت خداوند را فراموش می‌کنیم و به اندک رنج و سختی و مصیبتی، گریبان او را می‌گیریم و از همه آسمان و زمین شکایت داریم و طلبکارانه حق خود را می‌خواهیم.

یکی از اساتید پاور پوینتی با نام از کهان تا کیهان در کلاس نمایش دادند و حاصلش این پست شد. این پاورپوینت زیبا و تأمل برانگیز در اینجا قرار می‌گیرد. مسلماً تماشایش خالی از لطف نیست و ضرر نمی‌کنید، گرچه تکراری باشد. تکرارش برای نگارنده هر دفعه جذاب‌تر بود.

لینک پاورپوینت

لینک از پرشن گیگ

هر جا که روم روی دل آرای تو بینم

هر سو نگرم قامت رعنای تو بینم

در شمع و گل و بلبل و پروانه و گلزار

مهر و مه و اختر، رخ زیبای تو بینم

مهر تو نه مهری است که از دل بتوان برد

من خلق جهان عاشق و شیدای تو بینم

مشتاق جمال تو نه تنها شده موسی

کاندر دل هر ذره تمنای تو بینم

ذات تو چه مرموز و عجیب است و پر اسرار

عالم همه را غرق تماشای تو بینم

یک بیش نباشی و نداری تو سرایی

با این همه هر جا نگرم جای تو بینم

 


[ چهارشنبه 91/7/12 ] [ 5:56 عصر ] [ حسین هاتفی ]

قم و روحانیت

به پوشه‌ی فعالیت‌های سالانه موسسه نگاه و فایلها را ساماندهی می‌کردم. به فایلی برخورد کردم که مربوط به چند ترم پیش است. درس شیرین و تلخ روش تحقیق. بایستی طرح تحقیق یا همان پروپوزال می‌نوشتیم که بسی سخت و طاقت فرسا بود.

دغدغه‌ای بود که سالها ذهن را مشغول می‌کرد: قم است و یک کریمه اهل بیت علیهم السلام و به تبعِ برکات این بانو، برکات دیگر نصیب اهل قم شده است. شهر علم و معنویت. ولی سایر شهرها از قم در بعضی از مسائل سبقت گرفته‌اند. توضیحش در طرحِ ناقصی که ارائه شد، آمده است.

طرح تحقیق در ادامه مطلب

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 91/7/11 ] [ 10:5 صبح ] [ حسین هاتفی ]

طلاق شیرین

می‌خواست زنش را طلاق بدهد. از او پرسیدند: چرا چنین تصمیمی گرفته‌ای؟ پاسخ داد: انسان آبروی همسرش را نزد بقیه حفظ می‌کند. بعد از مدتی که از هم جدا شده بودند، دوباره از او پرسیدند: خب حالا بگو چرا از همسرت جدا شدی؟ گفت: انسان نباید پشت سر زن بیگانه صحبت کند.

در ذهن برخی از ما، جدایی و طلاق، همراه همیشگیِ دعوا، ناسزا، تهمت و بداخلاقی است. گویی رعایت اخلاق فقط مخصوص زمانی است که همه چیز وفق مرادمان باشد. کمتر دیده‌ایم یا شنیده‌ایم طلاقی همراه با رعایت اخلاق به انجام رسیده باشد. اما سفارش قرآن، رعایت اخلاق در همه مراحل زندگی است؛ حتی زمانی که قصد جدایی از یکدیگر را داریم:

وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ «سوره بقره، آیه231»

و هنگامی که زنان را طلاق دادید، و به آخرین روزهای «عده» رسیدند، یا به طرز صحیحی آنها را نگاه دارید (و آشتی کنید)، و یا به طرز پسندیده‌ای آنها را رها سازید!

وقتی دین اسلام حتی درباره داشتن مهربانی و عطوفت و احترام در مورد طلاق تأکید می‌کند، معلوم است که این مسأله در مورد خود زندگی مشترک اهمیت بیشتری دارد. یکی از شاه کلیدهای زندگی مشترک داشتن احترام متقابل زن و شوهر به یکدیگر است. اگر این احترام شکسته و رویشان به روی یکدیگر باز شود و حرمتها از بین برود، زندگی کم کم رو به فزونی و سردی می‌رود. حتی گاهی جبران آن غیر ممکن و شاید بی فایده باشد و دیگر آن محبت و عشق رنگ خود را می‌بازد.

بد دهنی و بد اخلاقی و بی احترامیِ هر کدام از زوجین باعث رفتن روح صمیمیت و عشق در زندگی می‌شود و گاهی باعث می‌شود این بد دهنی و بی احترامی به صورت متقابل باشد و تعبیر به جواب سلام، سلام است، می‌شود!

چه خوب است که در هنگام سختی‌ها و برخورد با سلیقه‌ها و مشاهده تلخی‌ها و نقص‌های یکدیگر احترام و حرمت یکدیگر حفظ شود. گاهی زن و شوهر پل های شیرینِ زندگی و موفقیت و تکامل را خراب می‌کنند. این احترام متقابل نیاز به هنر و دانستن بعضی از خصوصیات و روحیات یکدیگر است که لینک زیر حاوی این اطلاعات است:

احترام به یکدیگر و نقش آن در زندگی مشترک

رهنمودهای امام خامنه‌ای حفظه الله:

زن و شوهر باید به یکدیگر احترام بگذارند، نه احترام ظاهری و تشریفاتی، بلکه احترام واقعی.

احترام به این معنا نیست که مثلاً همدیگر را با القاب و آداب صدا کنند. بلکه مراد قلباً مرد نسبت به زن خود و زن نسبت به مردِ خود، احساس احترام داشته باشند.

احترام را در قلب خود نگه دارید، برای هم حرمت قائل باشید. این در اداره‌ی زندگی مهم است. بین زن و شوهر، اهانت و تحقیر و تذلیل نباشد. مطلع عشق، محمد جواد حاج علی اکبری، ص70.

مقداری از این پست (تا آیه شریفه) برگرفته از نوشته‌ی حامد وحیدیان در مجله خانه خوبانِ موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چاپ شهریور است.


[ یکشنبه 91/7/9 ] [ 4:50 عصر ] [ حسین هاتفی ]

علوم انسانیِ اسلامی

استاد وارد کلاس می‌شود، می‌نشیند. مشغول صحبت با دانش پژوهان می‌شود و کم کم درس را شروع می‌کند. یکی از دانش پژوهان دست خود را بالا می‌گیرد.

استاد ببخشید! اولِ کلاس بسم الله الرحمن الرحیم نگفتید. استاد لبخندی می‌زند و می‌گوید: حداقل اول این دروس بسم الله بگوییم تا درس اولش اسلامی باشد. متاسفانه اکثر دروس تخصصی و اصلیِ علوم انسانی، همان اولش که با بسم الله آغاز می‌شود، اسلامی است، ولی بعد از آن سخنان غربی‌هاست که حتی گاهی کاملاً خلاف مبانی اسلامی است.

متأسفانه دروس علوم انسانی بیشترش یا همه‌اش از غربی‌هاست و بدتر اینکه چند نفر تازه به دوران رسیده این حرف‌ها را می‌خوانند و با یاد گرفتن چند اسم لاتین و نظریه، مدام آن را تکرار و به آن افتخار می‌کنند، انگار راه انسانیت و خوشبختی و شاد زیستن را یاد گرفته‌اند و به خورد مردم و مراجعین می‌دهند.

کجایند دانش پژوهانی که لبیک گویان به ندای رهبر و امام خویش، آستین همت بالا بزنند و صاحب نظر شوند تا دست به دست هم این دروس را کاملاً اسلامی و بومی کنند؟!

رهنمودهای امام خامنه‌ای حفظه الله:

«ما بخصوص در زمینه‌ى علوم انسانى، برخلاف آنچه که انتظار مى‌رفت و توقّع بود، حرکت متناسب و خوبى نکرده‌ایم، بلکه مفاهیم گوناگون مربوط به این علم را (چه در زمینه‌ى اقتصاد و چه در زمینه‌هاى جامعه‌شناسى، روان‌شناسى و سیاست) به شکل وحی مُنزل از مراکز و خاستگاه‌هاى غربى گرفته‌ایم و به‌صورت فرمول‌هاى تغییر نکردنى در ذهنمان جا داده‌ایم و بر اساس آن مى‌خواهیم عمل و برنامه‌ى خودمان را تنظیم کنیم!

گاهى که این فرمول‌ها جواب نمى‌دهد و خراب درمى‌آید، خودمان را ملامت مى‌کنیم که ما درست به کار نگرفته‌ایم؛ در حالى‌که این روش، روشِ غلطى است. ما در زمینه‌ى علوم انسانى احتیاج به تحقیق و نوآورى داریم. مواد و مفاهیم اساسى‌اى هم که بر اساس آن مى‌توان حقوق، اقتصاد، سیاست و سایر بخش‌هاى اساسى علوم انسانى را شکل داد و تولید و فراورى کرد، به معناى حقیقى کلمه در فرهنگ عریق و عمیق اسلامى ما وجود دارد که باید از آن استفاده کنیم. البته در این قسمت، حوزه و استادان مؤمن و معتقد به اسلام مى‌توانند با جستجو و تفحّص، نقش ایفا کنند. این‌جا از آن‌جاهایى است که ما باید به تولید علم برسیم.» (دیدار جمعى از استادان دانشگاههاى سراسر کشور 8/8/1382)

ما در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى علوم انسانى، کار بومى، تحقیقات اسلامى چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى علوم انسانى مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزى که معتقد به جهان‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینى اسلامى باشد و بخواهد جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسى یا روانشناسى یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو براى این رشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌گیریم؟ این نگران کننده است.

بسیارى از مباحث علوم انسانى، مبتنى بر فلسفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایى هستند که مبنایش مادی گرى است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسؤولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوى به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانى را ترجمه کنیم، آنچه را که غربى‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها گفتند و نوشتند، عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌اعتقادى به مبانى الهى و اسلامى و ارزشهاى خودمان را در قالب هاى درسى به جوان‌ها منتقل کنیم؛ این چیز خیلى مطلوبى نیست. (دیدار با اساتید دانشگاه‌ها  8/6/1388)

لینک زیر حاوی اطلاعات مفید و جامعی در این موضوع است.

علم دینی و اسلامی سازی علوم انسانی از دیدگاه علامه آیت‌الله مصباح یزدی حفظه الله


[ جمعه 91/7/7 ] [ 3:48 صبح ] [ حسین هاتفی ]

رضاخان

دیروز:

زیارتش تمام می‌شود، از حرم بیرون می‌آید، دژخیمان رضاخان باتوم به دست، منتظرند تا چادرش را از سرش بردارند. این پا اون پا می‌کند، نه!، به راهم ادامه می‌دهم. کشته هم بشوم، نمی‌گذارم چادرم را بردارند!

حرکت می‌کند، سربازانِ شیطان، وحشیانه حمله می‌کنند، اما چادرش از او جدا نمی‌شود. باتوم‌ها، لگدها و در آخر گلوله. شهادت مبارک!

امروز:

زیارتش تمام می‌شود، از حرم بیرون می‌آید، نمی‌دانم چه بگویم، دژخیم رضاخان بگویم یا... شوهرش چادر را از سرش بر می‌دارد!

داستان اول واقعی نیست و البته بعید هم نیست که واقعی باشد، داستان دوم واقعی است.


[ پنج شنبه 91/7/6 ] [ 12:21 صبح ] [ حسین هاتفی ]

عادل باشیم

این مطلب برگرفته از سخنان استاد مرتضی آقا تهرانی است.

اگر از اول زندگی به دنبال این باشیم که حق هر کسی را آن طوری که باید ادا کنیم و عادل باشیم، کارمان به بی احترامی کردن به همدیگر نمی‌رسد. من باید به حق همسرم عنایت داشته باشم، همان طور که به حق پدر و مادرم توجه دارم.

اگر از ابتدا محترمانه با هم برخورد کنیم، بعضی چیزها اصلاً پیش نمی‌آید. خانم باید بداند وظیفه شوهر در برابر پدر مادرش چیست، شوهر نیز باید بداند وظیفه خانم در ارتباط با مادر و پدرش چیست. رابطه‌ی پدر خانمِ من با من، همانند رابطه پدر خانمِ من با دخترش نیست.

گو اینکه پدر دوم من هم به حساب می‌آید، گو اینکه پدر من، پدر دوم همسرم و مادر من مادر دوم ایشان نیز به حساب می‌آید، ولی یکی نیست. رابطه من با مادرم با رابطه خانمِ من با مادرم، یکسان نیست. حساسیت میان ما نیز یکسان نیست، اما یک چیز هست و آن این که احساس عاطفه‌ای که مادرم نسبت به من دارد، هیچ وقت به خانمِ من ندارد، مقداری از حساسیت او طبیعی است. از طرفی مادرم مرا خیلی دوست دارد و نسبت به من به راحتی بدبین نمی‌شود.

بنابراین، خیلی از اوقات پسر می‌تواند با مادرش و یا دختر با مادرش مسأله را حل کند. برخی از خانم‌ها توقع دارند که وقتی مادرِ من چیزی می‌گوید (که نه من توقع آن را دارم و نه خانمم) من در برابر مادرم بایستم. این اشتباه است؛ البته من می‌توانم وقتی داستان تمام شد، مادرم را کنار بکشم و به او بگویم: بالاخره ایشان زن من است و دختر شما است، قشنگ تر برخورد کنیم بهتر نیست؟ این گونه برخورد خیلی خوب جواب می‌دهد. گاهی اوقات توقع‌ها بی جا و ناعادلانه است.

رهنمودهای امام خامنه‌ای حفظه الله:

دخترها و پسرها به دنبال ایده‌آل نباشند. در امر ازدواج، هیچ کس ایده‌آل نیست. انسان نمی‌تواند ایده‌آل خود را پیدا کند، باید بسازند و زندگی کنند. خداوند إن شاء الله زندگی را شیرین خواهد کرد و به آنها برکت خواهد داد و إن شاء الله مورد رضای الهی قرار خواهند گرفت.

آدم اول که نگاه می‌کند، همه‌اش حُسن است. بعد که وارد می‌شود اخلاقیاتی هست، نقایص و کمبودهایی هست، ضعف‌هایی وجود دارد که به تدریج در یکدیگر کشف می‌کنند. اینها نباید موجب سردی بشود. باید با این کمبودها ساخت، چون بالاخره مردِ ایده‌آلِ بی عیب و زنِ ایده‌آلِ بی عیب در هیچ کجای عالم پیدا نمی‌شود. از مطلع عشق نوشته‌ی محمد جواد حاج علی اکبری


[ یکشنبه 91/7/2 ] [ 11:2 عصر ] [ حسین هاتفی ]
منوی اصلی

حسین هاتفی
کوله بارم سنگین، راه بسی طولانی و ناهموار، دستهایم کوتاه و خرما بر نخیل! سالهاست عهدی بسته ام، عنوانی مقدس را یدک می کشم و سربازِ نامهربانِ مهربان ترینم.
امکانات وب
مهربان های امروز: 56
مهربان های دیروز: 117
مجموع مهربانی ها: 509894
تعداد یادداشت ها: 176
04/4/22
10:38 ص
فهرست موضوعی

خاطره[25] . زندگی[18] . بندگی[16] . خداوند[15] . سفر[8] . بصیرت[8] . نماز[8] . نامحرم[7] . تبلیغ[7] . امام حسین[7] . علامه مصباح[7] . طلبگی[6] . قیامت[6] . شهید[6] . امام زمان[6] . حجاب[6] . نگاه[6] . بقیع[5] . امام خامنه ای[5] . ازدواج[5] . امتحان[5] . رمضان[5] . خانواده[4] . شهادت[4] . زیارت[4] . فرزند[4] . امام خمینی[4] . اخلاق[4] . تصادف[4] . نقد فیلم[4] . نفس[4] . مدینه[4] . معنویت[4] . گناه[4] . مرگ[4] . توبه[3] . جاده[3] . جنگ نرم[3] . انتظار[3] . شیعه[3] . عمار[3] . دعا[3] . جنگ[2] . حیاء[2] . روستا[2] . دنیا[2] . شادی[2] . شهید گمنام[2] . عمامه[2] . عروسی[2] . عشق[2] . طلبه[2] . غیرت[2] . عکس[2] . فیلم[2] . امام علی[2] . تولد[2] . پیرمرد[2] . چادر[2] . خواب[2] . فضای مجازی[2] . فقر[2] . ماشین[2] . مجازی[2] . طلاق[2] . مکه[2] . کربلا[2] . ولایت[2] . ولایت فقیه . کتاب . کفش . کلاس . کلاه . نماز شب . نوجوان . وسواس . وفای به عهد . نعمت . نقد . محبت به اهل بیت . محرم . محرم و نامحرم . مدرسه . مدیر . منا . مرغ . ماهواره . فلش . گوش . لپ تاپ . مادر . مادرانه . مسجد . مشکلات جوانان . مشهد . معرفت . معرفی سایت . معرفی کتاب . معلم . خون . خیابان . دانشجو . درخت . درس . دریا . دست راست . دشمن . حاجت . حاجی . حج . حساب . حضرت زهرا . حضرت معصومه . حضور قلب . حق و باطل . تبرک . تحقیق . تحلیل . تدبیر و امید . تقوا . تهران . جنوب . جوان . جبهه . جشن . امام هادی . اردکان . امام رضا . اسب . استاد . استاد قلی پور . اطاعت . الگو . آتش . آخرت . آرزو . آسفالت . اتوبوس . اجتماعی . اخلاص . انسان . انصاف . انفاق . انقلاب . انگشت آبی، انتخابات، فاطمیه، ولایت، شهادت، نظام اسلامی . ایران . ایمان . اینترنت . باغ . بانه . امتحان الهی . انار . انتخاب اصلح . انتخابات . بنده . بیمه . پدر . قبر . قتل . قطعنامه . قلب . قم . کفش . گریه . گمنام . غدیر . غربت . غرور . غضب . فاضلاب . فتنه . فرهنگی . فریب . طنز . ظهور . عتبات . شکر . صبحانه . صدقه . صله رحم . صلوات . عفت . عقد . عمر . عید . شور . شیطان . شهدا . شهرت . سیاست . سیاسی . شخصیت . شراب . شعر . شعور . شفاعت . شمال . زینب . ساختمان پزشکان . سعادت . دوست . دیانت . دینداری . رانندگی . رفاه . روحانی . روحانیت . خانه . دعوت . دفاع مقدس . خدمت به مردم . خلفت .