خبرنامه
 

اخلاص در ازدواج

داشتن اخلاص و خالص کردن عمل خود فقط برای خداوند، هنری بس بزرگ است که هر کسی این هنر را ندارد. کارهای بسیار کوچک، با اخلاص، بسیار بزرگ می‌شوند و کارهای بسیار بزرگ (از نظر ظاهر) بدون اخلاص، بسیار کوچک می‌شوند. اخلاصِ ابراهیم و هاجر بود که پس از این همه سال حاجیان و عمره گذاران، عمل ابراهیم و هاجر را در عرفات و منا و صفا و مروه تکرار می‌کنند.

مجله خانه خوبان موسسه را مطالعه می‌کردم و به مطلبی برخوردم که خواندنش برای خوانندگان خالی از لطف نخواهد بود:

«گاهی یک تغییرِ نگاه، از تلخی‌ها، کامروایی می‌سازد و از شکست‌های ظاهری، پیروزی. درباره اخلاص زیاد شنیده بودیم، ولی این مدل از اخلاص را کمتر:

برایش چند دختر خوب نشان کرده بودند، اما قبول نکرد. آخرش رفت و با خانم بیوه‌ای که سه فرزند و قیافه نازیبایی داشت، ازدواج کرد. گفتند: این دیگر چه کاری است؟ گفت: با خودم فکر کردم: دختران زیبارو و اصیل همیشه خواستگار دارند، ولی این خانم با چنین شرایطی معلوم نیست چه به روز او و فرزندانش بیاید. برای رضای خدا با این خانم ازدواج کردم تا خداوند بهره واقعی را از چنین زندگی برای من در آخرتم رقم بزند.

این یک جریان واقعی است. اگر از روان شناسی و مشاوره‌ی ازدواج به آن بنگریم، نمره خوبی به این انتخاب نمی‌دهیم، ولی اگر با نگاه توحیدی تماشایش کنیم، لب به تحسین می‌گشاییم.»

برگرفته از نوشته‌ی ابراهیم اخوی در مجله خانه خوبان موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چاپ مهر ماه، سال 91.

راستی ما چقدر در زندگی با همسر و یا پدر و مادر و یا دیگران اخلاص داریم و به فکر آخرت و رضای خداوند هستیم؟ غیر از این است که همین آخرت به زودی در پیش روی ماست و این زندگی که اینقدر بی قید و بند برایش تلاش می‌کنیم به زودی تمام می‌شود؟ إن شاء الله هر چه هست مورد پسند یار باشد.

این لینک هم درباره اخلاص بسیار مفید است.


[ شنبه 91/8/13 ] [ 6:59 عصر ] [ حسین هاتفی ]

غدیر خم

دو تا دوست بودند از دو تا شهر دور، سالها با هم مناظره و بحث و مکاتبه می‌کردند، اما هیچکدام دیگری را قبول نمی‌کرد. گاهی اوقات هم به خانه یکدیگر مهمانی می‌رفتند.

خداحافظی کرد و راهی شهر خودش شد. مدتی که گذشت، صاحبخانه پیکی را فرستاد تا دوستش را بازگرداند، که کاری مهم با او دارد. با هر سختی و گرفتاری که در سفر بود باز می‌گردد. چه کار مهمی پیش آمده که این همه راه را باید برگردم؟ نمی‌شد برای بعد بگذارد؟ نه، حتماً کار مهمی پیش آمده، وگرنه او خردمند و عالم است و تا حالا کار بیهوده انجام نداده است.

بالاخره به خانه دوستش می‌رسد، در را می‌زند، دوستش در را باز می‌کند و به او می‌گوید: دوستت دارم، اکنون می‌توانی بازگردی به شهر خودت! تعجب می‌کند، مگر دیووانه‌ای؟ این همه راه، مرا بازگردانده‌ای تا بگویی دوستت دارم؟!

دوستش می‌گوید: چطور وقتی که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله هزاران نفر را در آن بیابان نگه می‌دارد، منتظر هزاران نفر می‌ماند تا بیایند، به هزاران نفر می‌گوید تا بازگردند؛ همه اینها را انجام می‌دهد تا فقط به مردم بگوید: علی را دوست داشته باشید؟ به عقل جور در می‌آید؟

پیامبر با آن خرد و مهربانی که هیچ گاه کار بیهوده انجام نمی‌دهد، همه‌ی اینها را انجام بدهد تا مسأله دوستی با علی را مطرح کند؟ تو فکر کردی که من کار مهمی با تو دارم و وقتی این جمله را شنیدی بر افروختی و در عقل من شک کردی، بی انصافی و تعصب است که گفته شود این همه کار و سختی فقط برای دوستی با علی بوده است. فقط و فقط همان ولایت و رهبری است.

مَنْ‏ کُنْتُ‏ مَوْلَاهُ‏ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه‏

الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ الَّذِی‏ جَعَلَنَا مِنَ‏ الْمُتَمَسِّکِینَ‏ بِوَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلَام‏


[ پنج شنبه 91/8/11 ] [ 9:4 عصر ] [ حسین هاتفی ]

دونگ یی و قصر زندگی ما

افسانه دونگ یی، سریالی که ماههاست مهمان خانه‌ی بسیاری از ایرانی‌ها است، با چشم خود دیدم که دیدنش برای بعضی، از نان شب هم واجب‌تر است! تعجبی نیست، هنوز خاطرات سریال جواهری در قصر و افسانه جومونگ و سرزمین بادها و پرستیدن ستارگانش از یاد نرفته است. برای آنها که از نان شبشان این سریال واجب‌تر بود، اتمامش ناخوشایند است و چند روزی بیش به عمر این سریال هم نمانده است.

اما نگران نباشند، رییس رسانه ملی از شهرک سینمایی ساخت این سریالها بازدید کرده و کارگردان یکی‌اش را هم دیده و نوید ساخت سریال جدیدی را داده است و شاید هم قول خرید و پخش آن در بعدها داده شده است. کارگردان هم فهیمده که بعضی از مردم ایران چقدر سریالهایش را دوست دارند و ستاره‌هایش را می‌پرستند!

اینکه فیلمنامه این سریالها چقدر قوی و پر محتواست؟ اینکه چه دستهایی در پس این فیلمنامه‌هاست؟ اینکه چقدر بیهوده سکانسهای فیلم پر می‌شود و موضوع فیلم طولانی می‌شود؟ اینکه چرا بیننده‌ها ستاره پرست می‌شوند؟ و اینکه‌های دیگر، بماند! و صد البته، اینکه‌های فراوانی درباره فیلمهای تولیدی خودمان هم؛ بماند، که بسیار دلسوز است و غیر قابل تحمل، خبر نداریم که چه بر سرمان می‌آید و فکر می‌کنیم چه خوب است که اوقات فراغت خود و فرزندانمان را سپری می‌کنیم.

اما با دیدی دیگر این سریال را نگاه کنیم، البته برای آنها که ندیده‌اند شاید این مطلب کمی نامأنوس باشد و شاید نصف عمرشان بر فنا باشد که توفیق نداشتند ببینند! عمده‌ترین مسأله‌ای که در این فیلم به آن پرداخته می‌شود حسادت و طمع و جاه طلبی است. مخاطب شاید با دیدن این فیلم حرص بخورد که چرا بانو جانگ اینهمه مشکلات برای خودش و فرزندش و دونگ یی و عالیجناب و ملکه و ملت درست می‌کند؟ همه اینها جز حسادت و طمع و جاه طلبی است؟ نمی‌توان فارغ از اینها به زندگی خوش رسید؟ در نهایت هم فهمید که بیراهه رفته است، اما پلها خراب و بی فایده!

زیاد دور نشویم، همه ما درون و بیرون از خود، قصری پر از بانو جانگها و جان کی جائه‌ها داریم، هر کسی به نوبه‌ی خود کم و بیش با این افراد و طرز فکر سروکار دارد، جان کی جائه‌ی نفس ما چقدر قدرت دارد؟ کدام حزب درون ما قدرتش بیشتر است؟ نکند عقل و زندگی ما همانند عالیجناب بازیچه دست هوا و هوس‌ها و حزبهای مختلف باشد؟ و شاید هوای نفس ما و بعضی از اطرافیان و دوستان ما خود جان کی جائه‌ها باشند و خود خبر نداریم!

درست است که اینها همه‌اش فیلم است ولی ناگفته نماند که بعضی از سیاستمداران فعلی کشورها، معرفت و شعور و اخلاقشان کمتر از دونگ یی است! حوادث درون قصر عالیجناب بسیار شبیه زندگی ماست، شاید بعضی از مفاهیم ارزشمند در این فیلمها دیده نشود و در کنار بعضی از مفاهیم سخیف گم شود.


[ یکشنبه 91/8/7 ] [ 1:31 عصر ] [ حسین هاتفی ]

عیار بندگی

سالها آرزو؛ سالها امید؛ سالها دعا؛ ناراحتی و سختی و درد و رنج و امتحان. ولی بالاخره خداوند عنایت می‌کند و در پیری به ابراهیم فرزندی عنایت می‌کند: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاءِ حمد خدایی را که در پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید؛ مسلماً پروردگار من، شنونده (و اجابت کننده) دعاست. إبراهیم/39. خدایا! ابراهیم از امتحانِ رها کردنِ زن و فرزند در بیابان برهوت و دیگر امتحانها، سر بلند بیرون آمده است. او را بس نیست؟ آخر کشتن و قربانی کردن فرزند دیگر چرا؟

خدایا! چَشم، هر آنچه تو خواهی، بی چون و چرا انجام خواهم داد. قرص و محکم بدون توجه به وسوسه‌های شیطان و نفس! مرحبا به این مادر فهمیده، او هم سرِ تعظیم فرود می‌آورد، اسماعیل هم می‌گوید بابا! روی صورتم پارچه‌ای بینداز تا صورتم را نبینی و مهر پدری مانع بریدن سر نشود! سبحان الله! عبد و مطیع بودن تا چه حد؟! قَالَ یا بُنَی إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می‌کنم، نظر تو چیست؟ گفت: پدرم! هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت! صافات/102

امان امان. السلام علیک یا ابا عبدالله، یا إبراهیم کجایی؟ علی اکبر؛ اخلاقش، رفتارش، گفتارش، کاملاً شبیه رسول خدا. علی اصغر؛ طفل شیر خوارِ شش ماهه، اوج دلربایی کودک از اطرافیان. عباس؛ علمدار. قاسم، عبدالله و... همه قربانی شدند. راضیم به رضای او؛ (إلهی رضاً برضاک) همه‌اش زیباست! (ما رأیتُ إلا جمیلاً)

طاقت گریه‌ی کودکم را ندارم، خار به پایش رود تاب ندارم، طاقت دوری زن و فرزندم را ندارم، نمی‌توانم رهایشان کنم. خواهش‌های نفس را چه کنم؟ با این اوصاف، چگونه می‌خواهم سربازشان باشم؟ فدایی و جانبازشان باشم؟ دروغ می‌گویم، نمی‌توانم با جرأت بگویم: بأبی انتم و أمی و أهلی و مالی و أسرتی. نه! از همه اینها گذشته نمی‌توانم پا به نفس خود گذارم و او را قربانی کنم.

اصلاً هدف اصلی قربانیِ عید قربان همین کشتن نفس و تعلقات و یادآوری عمل آن بت شکن است. خدایا نکند که این زن و فرزند و مال و خواهش‌های نفس، تو را از من بگیرد و از تو دور شوم. خدایا توفیق ده در این عید بزرگ همانند ابراهیم سربلند از امتحانات بیرون آییم و تعلقات و خواهش‌های نفسانی را از خود بزداییم. وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ به خاطر آورید هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. بقرة/124

امام حسین علیه السلام: النَّاسُ‏ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ. تحف العقول، ص245. بحارالانوار، ج44. ص383. مردم بنده دنیا هستند و دین آویزان زبانشان است (به صورت لقلقه زبان می‌گویند دینداریم) تا آن موقعى دیندار هستند که معیشت آنان تأمین شود، اما وقتى بوسیله بلاء مورد آزمایش قرار بگیرند دین داران قلیل و اندک خواهند بود.

راستی عیار بندگی ما چقدر است؟ چقدر حاضرین هزینه کنیم؟ یا با اندک سختی و گرفتاری همه چیز را رها می‌کنیم؟ نکند عیار بندگی با یک سیلی رنگ ببازد؟ نکند بنده‌ی دنیا و نفس باشیم! بیاییم همین امروز شیطان نفس و جن را قربانی کنیم.


[ جمعه 91/8/5 ] [ 4:37 صبح ] [ حسین هاتفی ]

خدایا این منم، بنده تو

بالاخره روزی که امیدش را داشتیم فرا رسید. روزی که سفیرِ صاحبِ مُحرَّم، ماه توبه، از دیار ما انسانها پر می‌کشد. سِرّ شهادت مسلم بن عقیل در این روز چیست، خدا می‌داند. راستی دعای این روز هم از آنِ اباعبدالله علیه السلام است. بندگی و شهادت و ولایت و ایثار و توبه و گذشت، همه؛ در این روزها به هم گره خورده است!

در هیچ روزی به اندازه این روز، خداوند بندگان خود را از آتش جهنم آزاد نمی‌کند؛ برای توبه و بخشش، بعد از شبهای قدر می‌توان به این روز امید داشت. بنده‌ی من تو را بس نیست؟ روزهای جداییمان کافی نیست؟ کمی طولانی نشده؟ من دیگر تحمل ندارم؟ تو چگونه تحمل می‌کنی؟ نمی‌خواهی باز گردی؟ منتظرت هستم، بیا...

پروردگار مهربان ما خودش می‌گوید: وَهُوَ الَّذِی یقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیعْفُو عَنِ السَّیئَاتِ وَیعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ او کسی است که توبه را از بندگانش می‌پذیرد و بدیها را می‌بخشد، و آنچه را انجام می‌دهید می‌داند. شوری/25. خودش می‌گوید: لَو عَلِمَ المُدبِرون عَنّی، کَیفَ إشتیاقی بِهم و إنتِظاری إلی تَوبَتِهم، لَماتُوا شَوقاً عَلَیّ و لَقطعت أوصالُهم. اگر روی گردانندگانِ از من می‌دانستند که اشتیاقم به آنها و بازگشتشان چگونه است، حتما از شوق بر من می‌مردند و رگهای گردنشان قطع می‌شد!

بعضی از بندگان خداوند لذتِ معنویت و حلاوت عبادت را نچشیده‌اند و فقط در لذت‌های کاذب و زود گذرِ گناه و معصیت غوطه‌ور هستند، اما غافل از شیرینی و لذتِ معنویت هستند. فکر می‌کنند که دیگر تمام است و خداوند آنها را دوست ندارد. اما غافل از اینکه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرموده: توبه کننده از گناه مانند کسی است که گناهی نکرده باشد. میزان الحکمه، ص169. غافل از اینکه فرموده: إنّ اللَّه تعالى یُحبّ الشّاب‏ التّائب. خداوند جوان‏ توبه‏ کار را دوست دارد. نهج الفصاحه، ص305.

غافل از اینکه اگر توبه واقعی و پشیمان باشد و قصد بازگشت نداشته باشد، همان گناهانش تبدیل به خوبی و نیکی می‌شود، باور نداری؟ خودش فرموده: إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِکَ یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل می‌کند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است! الفرقان/70.

خداوند به حضرت داود وحی کرد: ای داود! هر گاه بنده‌ی مومنِ من گناهی کند و سپس از آن گناه برگردد و توبه نماید و به هنگام یاد کردن از آن گناه از من شرم کند، او را بیامرزم و آن گناه را از یاد فرشتگان نگهبانِ اعمال ببرم و آن را به نیکی بدل کنم و از این کار مرا باکی نیست که من مهربانترین مهربانانم. میزان الحکمه، ص173.

بهترین فرصت است، کاملاً مثل اینکه پدری آغوشش را باز کرده و منتظر بازگشت فرزند خطاکار خود هست. فقط باید بنده‌ی زرنگی باشیم و فرصت را غنیمت بشمریم. خدایا به ما شیرینی و حلاوت ذکر و عبادت خودت را بچشان و از شیرینی کاذب و زود گذر گناهان نجات بده. إن شاء الله بچشیم تا سراغ لذتهای پوچ نرویم. این نامه‌ای است از یک جوانِ توبه کرده در اعتکاف رمضان که به ایمیل یکی از دوستان فرستاده است:

از اون روزی که توی اعتکاف با هم صحبت کردیم، زندگیم از این رو به اون رو شد. فهمیدم کی هستم و کجام. خیلی پشیمونم چرا چهار سال پیش نفهمیدم که دارم راهِ اشتباهی میرم. نماز نخوندن؛ با دختر، رابطه‌های مختلف داشتن؛ بیخیال بودن و هزار تا اشتباه دیگه. از اون روز که از اعتکاف بیرون اومدم، از این رو به اون رو شدم. خدا رو شکر دیگه آدمِ گذشته نیستم و نخواهم شد.

تازه فهمیدم نمازِ سر وقت خوندن، چه صفایی داره، تازه فهمیدم توبه کردن چه صفایی داره، تازه خودم رو پیدا کردم، تازه فهمیدم نماز شب خوندن عجب حال و هوایی داره که تو دل شب بلند بشی وضو بگیری و نماز بخونی. تازه فهمیدم تو قنوت نماز وتر دعا کردن عجب حال و هوایی داره. چقدر باحاله روزی یک صفحه قرآن بخونی و با خدا درد و دل کنی، فقط پشیمونم چرا زودتر خودم رو پیدا نکردم. اشتباه نشه تا قبل از عید فطر هنوز یک جورایی شیطون گولم میزد، ولی میشه بگی تقریبأ یک ماه همه چی رو گذاشتم کنار.

 اگر لذت ترک لذت بدانی

دگر شهوت نفس، لذت نخوانی

هزاران در از خلق بر خود ببندی

گرت باز باشد دری آسمانی


[ چهارشنبه 91/8/3 ] [ 6:7 عصر ] [ حسین هاتفی ]

داشته ها و نداشته ها

متناسب شغل شریف بچه‌داری در صبح‌ها: هر چند وقت یک بار بهانه می‌گیرد و باید بیرون از منزل برویم، بیشتر روزها درون پارکینگ و روبه‌روی خانه بازی می‌کند. امروز با توجه به انرژی و شوری که هر دو داشتیم، تصمیم به کوچه نوردی گرفتیم و ساعتی قدم زنان، دست در دست هم، کوچه‌ها را رصدِ کودکانه کردیم.

او که کودکانه به رصد خود می‌پرداخت، پدرش هم کمال همنشین در او اثر کرد و به رصد کودکانه‌ی خود پرداخت. تجمل و بزرگی و زیباییِ درختانِ جلوی بعضی از خانه‌ها او را گرفت و لحظه‌ای حسرتِ داشتن آن خانه‌ها رو خورد! آیا می‌شود روزی که صاحبِ همچون خانه‌ای شود؟ آن حسرت کم کم داشت به افسوس خوردن می‌کشید.

نمی‌دانم چه شد، لحظه‌ای دستم را کشید و با صدای ملیح و دلنشینِ کودکانه‌اش پدرِ کودک گونه‌ و غرقِ اوهام خود را صدا می‌زند، نگاهش می‌کنم، لبخندی می‌زند، باز واژه‌ی دلربای بابا را تکرار می‌کند و لبخند می‌زند و خود را شیرین می‌کند. و دوباره تکرار می‌کند...

اگر قدش می‌رسید، فکر کنم گوشم را هم می‌کشید و حتی یک پس گردنی هم می‌زد! خدا می‌داند که شاید صاحبان همین خانه‌های مجلل، آرزوی داشته‌های من را دارند، حداقل همین سلامتیِ ظاهری را.

گاهی قدر داشته‌های خود را نداریم و افسوس نداشته‌ها را می‌خوریم، اما غافل از آنیم که چه چیزهایی داریم و بهایش چقدر است؟ و حتی غافل از اینکه شاید داشتن همان نداشته‌ها باعث نابودیمان شود! غافل از آنکه در این دنیا حرامش عقاب است و در حلالش حساب و کتاب! پس هر چه کوله بارمان کمتر باشد حساب و کتابمان کمتر.

إن شاء الله این حرفها مصداق کفرِ نعمتش نشود و شکر همین داشته‌ها را به جا آوریم که در اصل نمی‌توانیم حق شکر را به جا آوریم. لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ. اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است! سوره ابراهیم، آیه 7.

أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ «غافر/44»

من کار خود را به خدا واگذارم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست!

وَآتَاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ «الإبراهیم/34»

و از هر چیزی که از او خواستید، به شما داد؛ و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد! انسان، ستمگر و ناسپاس است!

وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ «النحل/18»

و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز نمی‌توانید آنها را احصا کنید؛ خداوند بخشنده و مهربان است!

خدایا به داده‌هایت شکر

به نداده‌هایت شکر

به گرفته‌هایت شکر

چون

داده‌هایت نعمت

نداده‌هایت حکمت

گرفته‌هایت مصلحت


[ سه شنبه 91/8/2 ] [ 12:27 صبح ] [ حسین هاتفی ]

اندکی انصاف و تدبیر

حادثه‌ی اتوبوس کاروان راهیان نور، حادثه‌ای بود که ده‌ها و بلکه صدها خانواده را عزادار کرد. دو روز پیش وقتی برای اولین بار این خبر از اخبار شبکه یک (غیر از شبکه خبر) پخش شد، مشغول خوردن ناهار بودم که کاملاً زهر شد و دل را خون کرد. اما اتفاقی که در نوع بیان اخبار و گفتگوها بود تلخی‌اش را دو چندان کرد.

اینکه مسئولی صحبت کند که ما مسئول اعزام نیستیم و به تبع آن پاسخگو نیستیم درست است و شاید قانونی باشد ولی در اولین ساعت‌های اتفاق حادثه، این درست است؟ انصاف است؟ لحظه‌ای خود را فرض کردم که شاید من یکی از خانواده‌های این عزیزان هستم، چقدر این صحبت‌ها تلخ و ناگوار و غیر قابل تحمل بود. هر کسی تقصیر را گردن گروهی دیگر بیاندازد، حتی گردن جاده، این بیشتر نمک است بر زخم بازماندگان و سوء استفاده‌ی نابخردان!

بنا به گفته یکی از پدران دانش آموز این یک امتحانی بود برای همه ما، از همه مسئولان گرفته تا من و شما. مرحبا به این پدر با بصیرت. کاش بعضی از مسئولان اندکی انصاف و بعضی دیگر تدبیر داشتند که شاهد وقوع این حوادث نباشیم و صد البته سر بلند هم بیرون بیاییم که متأسفانه...! عده‌ای هم مثل همیشه خواستند از آب گل آلود ماهی بگیرند ولی زهی خیال باطل!

به این لینکها لینک - لینکلینک - لینک مراجعه بفرمایید.


[ دوشنبه 91/8/1 ] [ 12:22 صبح ] [ حسین هاتفی ]

آتش

برداشت اول (اکنون):

مراجعه خانم الف به مشاور و شکایت از اینکه همسرش دلبسته‌ی فردی دیگر شده و او را نمی‌خواهد و دیگر رغبتی به او ندارد! افسوس می‌خورد، هق هق گریه‌اش بلند می‌شود، چرا باید یک آن، زندگیِ شیرینشان از هم گسسته شود؟ تازه با آمدن فرزند، شیرینی‌اش بیشتر شده بود!

برداشت دوم (چند سال قبل):

خانم الف از خانه خارج می‌شود، لباس‌های نامناسب، سر و صورت آرایش کرده و... بی قید و بند در رفتار و گفتار. مرد جوانی با همسرش از دور می‌آید، مهم نیست که خود آگاه یا ناخود آگاه؛ نگاهش به خانم الف می‌افتد، نیم نگاهی به همسرش! بذر گناه درون دلش کاشته و مشکلاتش با همسرش کم کم شروع می‌شود. محبت خانم الف به دلش افتاد، نتوانست او را پیدا کند ولی زندگی بر آنها تلخ شد و در نهایت از هم جدا شدند!

جمله نانوشته و ناگفته برای خانم الف: سوزوندی، پس بسوز!

گاهی اوقات بعضی از رفتارها و گفتارها، بی قید و بند است چه برای خانم‌ها و چه برای آقایان. متاسفانه توجه نمی‌کنیم که این رفتار و گفتارِ ما چه تأثیری در اطرافیان ما خواهد گذاشت، ممکن است ناخواسته با یک لبخند زندگی فردی را نابود کنیم، چه بسا بعدها همین بلا سرِ خودمان هم بیاید! بدا به حال کسی که عمداً بخواهد باعث لغزشِ فردی شود و خانواده‌ای را از بین ببرد. خیلی باید بیش از آن چه فکر می‌کنیم، مواظب گفتار و رفتار خود باشیم.

هر موقع حرف از حجاب و حیاء و عفت در گفتار و کردار می‌آید، بعضی از ما ناراحت می‌شویم و می‌گوییم باز می‌خواهد نصیحت کند و آیه و حدیث بخواند و مقدس بازی در آورد. لکن احکام اسلام در این موارد فقط و فقط برای حفظ خودمان و بهتر شدن زندگی است. اگر به زن می‌گوید حجاب و حیاء و عفت داشته باش برای این است که گرفتار دام نشود یا دیگران گرفتار او نشوند و اگر به مرد می‌گوید که چشمِ پاک و غیرت داشته باش برای این است که گرفتار دام شیطان و وسوسه‌هایش نشود و زندگی شخصی و اجتماعی خودش مصون بماند.

«این محرم و نامحرمها، این حجاب و حفظ زن، این «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ...وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» سوره‌ی نور، آیه30و31. چشمهایتان را به هر منظره‌ای باز نکنید، به هر چیزی نگاه نکنید تا به هر طرفی کشانده نشوید، این برای چیست؟ این برای این است که این زن و شوهر به هم مهربان و وفادار بمانند. آن مردی و آن زنی که در جوامعِ فاسد دنیا به هر جا رسیدند، به هر گذرگاهی که رفتند، هر طور دلشان خواست سوء استفاده کردند و اختلاط پیدا شد، دیگر برای آنها محیط خانوادگی چقدر اهمیت پیدا خواهد کرد؟ هیچ.

اسمش را هم گذاشته‌اند آزادی که اگر این آزادی باشد، بزرگترین بلیه‌های بشر محسوب می‌شود. آن مردی که هر طور دلش بخواهد به هر طرف متمایل باشد به طرف زنها، عِنانی ندارد، حفاظی ندارد و آن زنی که با حیاء و عفت و حجابِ انسانی آراسته نیست، حفاظی ندارد، چنین زن و مردی برای زنِ خودشان، برای شوهرِ خودشان احترامی و اهمیتی قائل نیستند. در اسلام، یک زن و مرد در مقابل هم مسئول هستند و به هم علاقه‌مندند. به هم محتاج و وابسته‌اند. یک سلسله‌ی عظیم و طولانی که از احکام ناشی می‌شود از چیست؟ از اینکه می‌خواهند خانواده محکم بماند و این زن و شوهر به هم خیانت نکنند و با هم باشند.» مطلع عشق، امام خامنه‌ای حفظه الله، ص101-102.

«اینکه اسلام آن قدر گفته است که چشمتان را ببندید، به نامحرم نگاه نکنید. به زن یک جور گفته و به مرد یک جور دیگر گفته، برای این است که وقتی چشم به یک طرفی رفت، آن وقت بخشی از سهم آن کسی که همسر شماست، آن طرف خواهد رفت. حالا چه شما مرد باشید و چه زن باشید فرقی نمی‌کند. یک قسمتی می‌رود آنجا. وقتی اینجا کم گذاشتی، محبت ضعیف خواهد شد. محبت که ضعیف شد، بنای خانوادگی متزلزل می‌شود. آن وقت آنچه که برای تو لازم است از دستت می‌رود و آنی که برایت مضر است به خیال خودت به دست آورده ای.» مطلع عشق، امام خامنه‌ای حفظه الله، ص110.


[ شنبه 91/7/29 ] [ 12:2 صبح ] [ حسین هاتفی ]

قیاس شیطانی

یعنی میشه منم یه روزی ماشین بخرم؟ حتی ژیان! یه چیزی باشه که چهار تا چرخ داشته باشه، کافیه، اما وقتی که ماشین رو خریدی و سوارش شدی، می‌بینی نه! به درد نمی‌خوره، ماشینِ بهتر هم هست، مخصوصاً اگه سوار ماشین‌هایِ بهتر بشی یا رانندگی کنی، دیگه اون حس رو نسبت به اون ماشینی که یه روز آرزوش رو داشتی، نداری.

وقتی نداشتی فرق می‌کرد، نمی‌دونستی ماشین چیه، چه عیبی داره، چطور باشه بهتره و از مسائل فنیِ ماشین هیچ آگاهی نداشتی. اما الان، می‌فهمی، تا یه ماشین بهتر رو می‌بینی آه می‌کشی و می‌گی: کاش اون ماشین، مالِ من بود و باز همان آرزوهای اولیه و در نهایت، از این ماشینی که یک عمر آرزوش رو داشتی هیچ لذتی نمی‌بری و احساس می‌کنی وبالِ دوشته. این روند در خرید تلفن همراه یا کامپیوتر یا هر چیز دیگه هم است.

این یک مقایسه هست که خیلی باید مواظب بود، چرا که گاهی اوقات بیش از حد روی فرد تأثیر می‌گذارد و به هیچ وجه از ماشین فعلی خود راضی نمی‌شود و یا اینکه کلاً آن ماشین را رها می‌کند. یکی از خطرناک‌ترین مسئله‌ای که پیش روی متأهلین بزرگوار چه آقا و چه خانم می‌باشد، بحث مقایسه‌ی همسر خود با دیگران است. مخصوصاً آنهایی که نهال زندگی خود را تازه کاشته‌اند، بیشتر در معرض خطر هستند.

متأسفانه دیده یا شنیده می‌شود  بعضی از جوانانی که تازه ازدواج کرده‌اند آن قید و بند سابق را درباره نگاه و کلام خود ندارند و در نگاه‌ها، خود آگاه یا ناخود آگاه دچار مقایسه‌ی همسر خود با دیگران می‌شوند. حال این مقایسه هر چه می‌خواهد باشد: چهره، شخصیت، اخلاق، خانواده، اقوام، ثروت، علم، سن، حتی ایمان و...

این قیاسِ شیطانی گرچه شاید ناخودآگاه اتفاق بیافتد لکن در صورت عدم کنترل و مدیریت، ضربات مهلکی را بر فرد وارد می‌کند. درست عین همان خرید ماشین! چه بسیار خانواده‌هایی که بدین طریق از هم پاشیده و یا روح صمیمیت و محبت در آنها از بین رفته است و به جای زندگی در کنار هم، فقط زیست می‌کنند!

جمعی نشسته بودند و درباره همسران خود صبحت می‌کردند. از اخلاق همسر خود راضی بودند ولی شکایت از زشتی چهره‌اش می‌کردند و همین باعث شده بود تا علاقه و محبتشان به زندگی و همسر خود کمرنگ شود. زنی زیبا از روبه‌روی آنها رد شد، همه آهی از دل کشیدند و گفتند: کاش این زن، همسر ما بود! شخصی که در آن جمع سر به زیر داشت و ساکت بود، آهی از دل کشید و گفت: کاش این زن، همسر من نبود! زبانش چون مار است و زندگی را بر من و فرزندانم تلخ کرده است. گاهی اوقات بی حساب و کتاب می گوییم: مرغ همسایه، غاز است.

«دخترها و پسرها به دنبال ایده‌آل نباشند. در امر ازدواج، هیچ کس ایده‌آل نیست. انسان نمی‌تواند ایده‌آل خود را پیدا کند، باید بسازند و زندگی کنند. خداوند إن شاء الله زندگی را شیرین خواهد کرد و به آنها برکت خواهد داد و إن شاء الله مورد رضای الهی قرار خواهند گرفت. 

آدم اول که نگاه می‌کند، همه‌اش حُسن است. بعد که وارد می‌شود اخلاقیاتی هست، نقایص و کمبودهایی هست، ضعف‌هایی وجود دارد که به تدریج در یکدیگر کشف می‌کنند. اینها نباید موجب سردی بشود. باید با این کمبودها ساخت، چون بالاخره مردِ ایده‌آلِ بی عیب و زنِ ایده‌آلِ بی عیب در هیچ کجای عالم پیدا نمی‌شود.» مطلع عشق، امام خامنه‌ای حفظه الله، ص108.


[ چهارشنبه 91/7/26 ] [ 9:23 عصر ] [ حسین هاتفی ]

حجاب مجازی

هر انسان عاقلی طلا و جواهرات خود را درون گاوصندوق و یا مکانی غیر قابل سرقت می‌گذارد. حال هر چقدر ضریب امنیت این گاوصندوق بیشتر باشد خیالش راحت‌تر. اگر در نگهداری آن جواهرات کوتاهی کرد و به سرقت رفت، تنها باید خودش را ملامت کند.

همه ما خوب می‌دانیم که حجاب در حکم گاوصندوق است برای حفظ زن. فردی که حجاب دارد هم در پوشش و هم در گفتار و رفتار، نمی‌توان گفت اصلاً؛ ولی قطعاً کمتر مورد آزار و اذیت و مزاحمت واقع می‌شود، البته همین داشتن حجاب هم ضریب‌های امنیتی دارد که برترین آن چادر است.

این فضا، فضای مجازی هست که متأسفانه بعضی آن را با فضای حقیقی متفاوت می‌دانند و فکر می‌کنند که در این فضا بعضی از کارها را می‌توانند انجام دهند و احساس امنیت بیشتری می‌کنند و البته رویشان هم بیشتر است. به جرأت می‌توان گفت که در این فضا هم باید حجاب داشت، هم زن و هم مرد.

بعضی از افراد از ورود به مسنجرها و رفتن به اتاق‌های عمومی و حتی خود همین فضای مجازی هراس دارند و باید هم داشته باشند. اما اگر در عنوان کاربری، عکس پروفایل، متن‌ها و خطابها بیشتر دقت شود و به آنها رنگ و روی حجاب و حیاء و عفت دهند، هیچ گاه کاربری به خود جرأت مزاحمت هم نمی‌دهد، البته گزینه‌های محدودیت ارتباط با سایر کاربران هم بسیار است.

همان گونه که در دنیای حقیقی با حجاب کامل و حیاء و به عبارتی دست به عصا بودن با نامحرم باید صحبت کرد، در همین فضای مجازی هم باید همین طور و بلکه دست به عصاتر برخورد کرد. کلاه سرِ خود نگذاریم، تا به خود بیاییم باخته‌ایم. بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است. «القیامة/14» یادمان باشد که همیشه و در همه حال در برابر خداوند هستیم و از یادش غافل نشویم.


[ شنبه 91/7/22 ] [ 5:43 عصر ] [ حسین هاتفی ]
منوی اصلی

حسین هاتفی
کوله بارم سنگین، راه بسی طولانی و ناهموار، دستهایم کوتاه و خرما بر نخیل! سالهاست عهدی بسته ام، عنوانی مقدس را یدک می کشم و سربازِ نامهربانِ مهربان ترینم.
امکانات وب
مهربان های امروز: 28
مهربان های دیروز: 117
مجموع مهربانی ها: 509866
تعداد یادداشت ها: 176
04/4/22
3:51 ص
فهرست موضوعی

خاطره[25] . زندگی[18] . بندگی[16] . خداوند[15] . سفر[8] . بصیرت[8] . نماز[8] . نامحرم[7] . تبلیغ[7] . امام حسین[7] . علامه مصباح[7] . طلبگی[6] . قیامت[6] . شهید[6] . امام زمان[6] . حجاب[6] . نگاه[6] . بقیع[5] . امام خامنه ای[5] . ازدواج[5] . امتحان[5] . رمضان[5] . خانواده[4] . شهادت[4] . زیارت[4] . فرزند[4] . امام خمینی[4] . اخلاق[4] . تصادف[4] . نقد فیلم[4] . نفس[4] . مدینه[4] . معنویت[4] . گناه[4] . مرگ[4] . توبه[3] . جاده[3] . جنگ نرم[3] . انتظار[3] . شیعه[3] . عمار[3] . دعا[3] . جنگ[2] . حیاء[2] . روستا[2] . دنیا[2] . شادی[2] . شهید گمنام[2] . عمامه[2] . عروسی[2] . عشق[2] . طلبه[2] . غیرت[2] . عکس[2] . فیلم[2] . امام علی[2] . تولد[2] . پیرمرد[2] . چادر[2] . خواب[2] . فضای مجازی[2] . فقر[2] . ماشین[2] . مجازی[2] . طلاق[2] . مکه[2] . کربلا[2] . ولایت[2] . ولایت فقیه . کتاب . کفش . کلاس . کلاه . نماز شب . نوجوان . وسواس . وفای به عهد . نعمت . نقد . محبت به اهل بیت . محرم . محرم و نامحرم . مدرسه . مدیر . منا . مرغ . ماهواره . فلش . گوش . لپ تاپ . مادر . مادرانه . مسجد . مشکلات جوانان . مشهد . معرفت . معرفی سایت . معرفی کتاب . معلم . خون . خیابان . دانشجو . درخت . درس . دریا . دست راست . دشمن . حاجت . حاجی . حج . حساب . حضرت زهرا . حضرت معصومه . حضور قلب . حق و باطل . تبرک . تحقیق . تحلیل . تدبیر و امید . تقوا . تهران . جنوب . جوان . جبهه . جشن . امام هادی . اردکان . امام رضا . اسب . استاد . استاد قلی پور . اطاعت . الگو . آتش . آخرت . آرزو . آسفالت . اتوبوس . اجتماعی . اخلاص . انسان . انصاف . انفاق . انقلاب . انگشت آبی، انتخابات، فاطمیه، ولایت، شهادت، نظام اسلامی . ایران . ایمان . اینترنت . باغ . بانه . امتحان الهی . انار . انتخاب اصلح . انتخابات . بنده . بیمه . پدر . قبر . قتل . قطعنامه . قلب . قم . کفش . گریه . گمنام . غدیر . غربت . غرور . غضب . فاضلاب . فتنه . فرهنگی . فریب . طنز . ظهور . عتبات . شکر . صبحانه . صدقه . صله رحم . صلوات . عفت . عقد . عمر . عید . شور . شیطان . شهدا . شهرت . سیاست . سیاسی . شخصیت . شراب . شعر . شعور . شفاعت . شمال . زینب . ساختمان پزشکان . سعادت . دوست . دیانت . دینداری . رانندگی . رفاه . روحانی . روحانیت . خانه . دعوت . دفاع مقدس . خدمت به مردم . خلفت .