یافتم که سرم خیلی درد میکند، اما نمیدانستم چه کنم. یافتهام و شناختم، چیزی از دردم را نکاست! شناخت درد چندان اهمیت ندارد، آنچه مهمتر است شناخت علت درد و طریقهی نجات از آن است. وگرنه دانستن به تنهایی جز آه و افسوس دستاورد دیگری ندارد. مادرانه، موفقترین و محبوبترین و پربینندهترین سریال ماه مبارک رمضان، در نشان دادن دردها و آسیبهای جامعه بسیار موفق بود، اردلان به هر طریق و به هر دری دست زد تا دخترش را سر به راه کند، اما آن چشم سفید کار خودش را میکرد و کمر پدر استوار و شجاع و نترس را شکست و اشکش را در آورد. تا اینکه سرش به جای خوردن به سنگ، به آسفالت کف خیابان خورد! و همه چیز را فراموش کرد تا روی خوشی ببیند و روی خوش بیافریند. راه برون رفت از یک درد و آسیب اجتماعی به خوبی نمایان نشد، گرچه در اصل نمایش و بیان آن موفق بود. البته ناگفته نماند آنچه که به ذهن آمد این سریال در کنار بیان مشکلات جامعه و خانواده با پررنگ کردن مظلومیت اردلان مقتدر و ظالم نشان دادن رعنا، اشتباه و خیانت و گناه اردلان را کمرنگ کرد و آن را در قالب عشق ماندگار زیبا جلوه داد. در صورتی که خاستگاه گرفتاریها همین بود و با این نحوه بیان و نمایش، بیننده به زشتی کار اردلان پی نمیبرد، بلکه تحسینش هم میکرد! مادرانهی زیبایی بود، اما ختم این زیبایی به مادر نشد و پدر به عشقش رسید. و گاهی فیلم و سریال عجیب روی بیننده تأثیر میگذارد و راه به زندگی شخصی باز میکند... [ دوشنبه 92/5/28 ] [ 8:50 صبح ] [ حسین هاتفی ]
گفت: حاج آقا یه استخاره برام میگیری؟ گفتم قرآن همراهم نیست. گفت: خب با تسبیح بگیر. لبخندی زدم و گفتم: تسبیح هم همراهم نیست! گفت: چه آخوندی هستی که نه قرآن همراهته، نه تسبیح. البته خیلی خوشایند و محترمانه گفت. اتفاقی که برایم چندبار پیش آمده است. آنچنان هم بیراه نگفت، آخوندی (بخوانید طلبه یا روحانی) که رسانه ملی، تاکنون به مردم معرفی کرده، همیشه همراه تسبیح بوده است. معمولاً توفیق در محضر قرآن بودن نیست و گاهی عجله، مانع همراه داشتن تسبیح میشود و البته اگر هم باشد هیچگاه در دست نمیگیرم! نگارنده خیلی وقت است که میخواهد مطلبی درباره حضور بازیگران نقش روحانی در سریالها و فیلمها بنویسد، اما میسر نمیگشت. تا آنکه باز رسانه ملی خدمتی عظیم کرد و بار دیگر در سریالهای ماه مبارک از شخصیت روحانی بهره برد. سخن کوتاه باید والسلام. نه فرصت نگاشتن هست و نه امکانات و البته نه قدرت و سواد بیانش. طلا و مس، تنها فیلمی که نگارنده آن را کم حاشیه و حتی بدون حاشیه میپندارد! و چندین بار تماشا کرده است. سایر فیلمها همراه حاشیههای فراوان است که سعیِ بر آن است که خوش بین بود وگرنه گاهی خوش بین بودن هم بسیار سخت است! ضرورت حضور روحانی چقدر است؟ هدف از آوردن بازیگر نقش روحانی چیست؟ چقدر با واقعیت همخوانی دارد؟ و سوالهای فراوان دیگر که پاسخی برای آن نیافتم و مبهم است. بازیگر نقش روحانی در سریال دودکش یکی از بازیگران طلا و مس است اما با تفاوت بسیار در گفتار و رفتار! البته باید از رسانه ملی برای نشان دادن خوش مشربی و اهل حال بودنِ روحانیت تشکر کرد! جای تعجب است که روحانی نشان داده شده در سریال خروس خشک و بیخبر از دنیا بود. کاش چند روزی در محضر روحانی دودکش، زانوی تلمذ میزد تا رسم تعامل شیرین و صحیح با مردم را بیاموزد! البته به برکت مهمان نوازی مردم محل تبلیغ و نبودن در منزل، توفیق استفاده کامل از سریالها نبود و فقط بهره کمی از آن برده شد. با همین چند قسمت یاد گرفتم که روحانی باید خوش مشرب باشد، لطیفه یا همان جک زیاد بلد باشد، چطور با نامحرم حرف بزند، وقتی مردم حرف میزنند در باغ باشد یا بهتر بگویم خبر از آمپاسهای متفاوت داشته باشد و مردم را درک کند و فکر نفس گرم خودش نکند، حتما حتما یک تسبیح دست بگیرد ووو... چقدر رسانه ملی خووووب است. ماشاء الله. دست عوامل پشت صحنه هم درد نکند که هنگام موتورسواریِ حاج آقا، گاهی عمامهی او را نگه میداشتند تا آن کلاه شکیل و زیبا را با خیال راحت روی سر بگذارد، چرا که باز یا خراب یا کثیف شدن عمامه برای طلبهها کم دردسری نیست! و چقدر هم ماهرانه و زیبا برای بازیگران روحانی عمامه میبندند! نگارنده هم برای بستن عمامهی بازیگران روحانی اعلام آمادگی میکند و صد البته شاگردی تهیه کننده عمامه هم میکند. نمیدانم چرا سوز دیدن این سریالها در ماه مبارک و تبلیغ و تفکر درباره سریالهایی که تاکنون روحانی در آن حضور داشت، خیلی فراوان بود! [ دوشنبه 92/5/21 ] [ 7:2 عصر ] [ حسین هاتفی ]
وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکَى. سوره نجم/43. اوست که میخنداند و میگریاند! شب که می شود، میخواهیم با خانواده خوش باشیم و دور هم بنشینیم و بخندیم و اوقات را سپری و همه ناملایمتها را از تن و روح بیرون کنیم. یار و همراهی بهتر از تلویزیون سراغ دارید؟! خب خدا رو شکر؛ الحمدلله طنازی برنامههایش هم بد نیست (!) گاهی از خنده روده بر میشویم، خیلی بهتر از حرفهای خودمانی و تکراری پدر و فرزند و همسران با یکدیگر است. از همه مهمتر آموزنده هم هست و کودکان، بسیاری از آداب و رسوم اجتماعی و فرهنگی را یاد میگیرند. بی خود نیست که میگویند رسانهی ملی (!) یک دانشگاه (!) به تمام معناست. مسئولین رسانهی ملی خدا قوت! ادامه مطلب... [ پنج شنبه 92/3/30 ] [ 6:9 عصر ] [ حسین هاتفی ]
صبر و استقامتش مثال زدنی، مهربانی و عطوفت و گذشتش حتی دشمنانش را هم شگفت زده کرده بود. شاید هنوز در ذهنها خاطرات سریال افسانه دونگ یی، در حال رژه رفتن باشد. سریالی که در ایران و بسیاری از کشورها موفق بوده و بسیاری از مردم را هر طور که بود به تماشای تلویزیون میکشاند. آیا واقعاً هم موفق هستند؟ اصلاً چرا این همه استقبال میشود؟ تعالیم مذهبی و ملی ما با مفاهیم آن فیلمها سازگاری دارد؟ افسوس و افسوس که در بعضی از فیلمهای ایران خودمان هم این تعالیم مذهبی و ملی یافت نمیشود. (و چه بسا مغایرت هم دارد!) بی شک در پسِ هر فیلمنامهای اهداف و مفاهیمی است که شاید بیننده متوجه نباشد و ناخودآگاه تأثیراتش را بگذارد. پس دریچه چشم را به روی هر فیلمی باز نکنیم! پستی با عنوان دونگی یی و قصر زندگی ما با رویکرد اخلاقی نوشته شد. این پست، خیلی کوتاه (و البته ناقص) به نقد و بررسی این سریال میپردازد. بعضی از مردم به تحسینِ ادب و صبر و فرهنگِ بالای بازیگران در فیلم میپردازند. در این سریال و امثال آن (جومونگ و امپراطور دریا و ...) درست است که این موارد دیده میشد، ولی آیا در همه سریالهای کرهای این گونه است؟! البته جای صد تأسف است که سریال ایرانی که بعد از آن پخش میشد، بسیار سخیف و بی محتوا و بیارزش و پر از لودگی بود که امثال آن هم کم نبوده و نیست. گذراندن وقت برای سریال کرهای صد رحمت به این فیلمها دارد. سریالهای ایرانیِ موفق و پربیننده و با محتوای خوب هم بوده، ولی بسیار کم هستند. یکی از اصلی ترین دلیلهای موفقیت این نوع فیلمهای کرهای (با اینکه محتوا و فیلمنامهی دقیق و قوی ندارند) این است که جریان و روند فیلم بسیار طبیعی سپری میشود. مثلاً دونگ یی از نقطه صفر شروع میکند و پله پله مراحل را پشت سر میگذراند و از همه قابل توجهتر و مهمتر نشان دادن این سیر و رشد در طول فیلم است. هر بینندهای بر اساس فطرت خود این رشد طبیعی و گرفتاریها را ناخودآگاه حس میکند و با فیلم همراه میشود و به نوعی دل به آن فیلم میدهد. ولی اگر سیر این اوج و فرود در فیلم رعایت نشود و یا نشان داده نشود؛ بیننده رغبتی به فیلم پیدا نمیکند و از آن زده میشود و آن را غیر واقعی میپندارد و به اصطلاح تعبیر به فیلم هندی میکند. این موارد به خوبی در بعضی از فیلمهای ماه مبارک رمضان، نمود پیدا میکند. مشکلات یک آن بر سر خانوادهای خراب میشوند و یک آن در چند قسمت پایانی همه چیز تمام و زندگی گل و بلبل میشود. نهایت هنری هم که بعضی از فیلمنامه نویسها انجام میدهند، نوشتن چند ماه بعد یا چند سال بعد است، سپس اتفاقات خوش یا بد یا نتیجه فیلم گرفته میشود. یکی از نکاتی که در این فیلم بسیار قابل توجه و مبهم بود، زندگیِ موفقشان رنگی از دعا و توکل و حضور خداوند نداشت. (حتی طبق دین و آیین خودشان) در موارد بحرانی فقط متکی به خود و تدبیرشان بودند. نکته دیگری که حیرت آور بود شکنجه شدن افراد (حتی زنان) در قسمتهای مختلف بود که این حتی توسط عالیجناب که سرشار از عطوفت و مهربانی بود، دیده و تأیید میشد. موردی که نه تنها دین آن را تجویز نمیکند، بلکه خلاف مروت و انسانیت است. و بسیار نکات مبهم و لطایف زیبای دیگری که در این فیلم بود و در این اختصار نمیگنجد. [ پنج شنبه 91/10/7 ] [ 10:48 عصر ] [ حسین هاتفی ]
افسانه دونگ یی، سریالی که ماههاست مهمان خانهی بسیاری از ایرانیها است، با چشم خود دیدم که دیدنش برای بعضی، از نان شب هم واجبتر است! تعجبی نیست، هنوز خاطرات سریال جواهری در قصر و افسانه جومونگ و سرزمین بادها و پرستیدن ستارگانش از یاد نرفته است. برای آنها که از نان شبشان این سریال واجبتر بود، اتمامش ناخوشایند است و چند روزی بیش به عمر این سریال هم نمانده است. اما نگران نباشند، رییس رسانه ملی از شهرک سینمایی ساخت این سریالها بازدید کرده و کارگردان یکیاش را هم دیده و نوید ساخت سریال جدیدی را داده است و شاید هم قول خرید و پخش آن در بعدها داده شده است. کارگردان هم فهیمده که بعضی از مردم ایران چقدر سریالهایش را دوست دارند و ستارههایش را میپرستند! اینکه فیلمنامه این سریالها چقدر قوی و پر محتواست؟ اینکه چه دستهایی در پس این فیلمنامههاست؟ اینکه چقدر بیهوده سکانسهای فیلم پر میشود و موضوع فیلم طولانی میشود؟ اینکه چرا بینندهها ستاره پرست میشوند؟ و اینکههای دیگر، بماند! و صد البته، اینکههای فراوانی درباره فیلمهای تولیدی خودمان هم؛ بماند، که بسیار دلسوز است و غیر قابل تحمل، خبر نداریم که چه بر سرمان میآید و فکر میکنیم چه خوب است که اوقات فراغت خود و فرزندانمان را سپری میکنیم. اما با دیدی دیگر این سریال را نگاه کنیم، البته برای آنها که ندیدهاند شاید این مطلب کمی نامأنوس باشد و شاید نصف عمرشان بر فنا باشد که توفیق نداشتند ببینند! عمدهترین مسألهای که در این فیلم به آن پرداخته میشود حسادت و طمع و جاه طلبی است. مخاطب شاید با دیدن این فیلم حرص بخورد که چرا بانو جانگ اینهمه مشکلات برای خودش و فرزندش و دونگ یی و عالیجناب و ملکه و ملت درست میکند؟ همه اینها جز حسادت و طمع و جاه طلبی است؟ نمیتوان فارغ از اینها به زندگی خوش رسید؟ در نهایت هم فهمید که بیراهه رفته است، اما پلها خراب و بی فایده! زیاد دور نشویم، همه ما درون و بیرون از خود، قصری پر از بانو جانگها و جان کی جائهها داریم، هر کسی به نوبهی خود کم و بیش با این افراد و طرز فکر سروکار دارد، جان کی جائهی نفس ما چقدر قدرت دارد؟ کدام حزب درون ما قدرتش بیشتر است؟ نکند عقل و زندگی ما همانند عالیجناب بازیچه دست هوا و هوسها و حزبهای مختلف باشد؟ و شاید هوای نفس ما و بعضی از اطرافیان و دوستان ما خود جان کی جائهها باشند و خود خبر نداریم! درست است که اینها همهاش فیلم است ولی ناگفته نماند که بعضی از سیاستمداران فعلی کشورها، معرفت و شعور و اخلاقشان کمتر از دونگ یی است! حوادث درون قصر عالیجناب بسیار شبیه زندگی ماست، شاید بعضی از مفاهیم ارزشمند در این فیلمها دیده نشود و در کنار بعضی از مفاهیم سخیف گم شود. [ یکشنبه 91/8/7 ] [ 1:31 عصر ] [ حسین هاتفی ]
|
||