دیگر نمیخواهم بروم، نه! اصلا نمیخواهم بروم. کیست که نخواهد کوههای دل سنگ و بلند، با قد و بالای سرسبز ببیند، کیست که نخواهد نسیم و نوازش بادهای شمال را کنار بساط چایی و ذرت و... لمس کند. دریا! تو به من بگو، از کودکی یاد دارم که هنگام سختیها میگویند دلت دریایی باشد. اکنون تو را چه شده که این چنین متلاطمی؟! چرا موجهایت از ساحل فرار میکنند؟! چرا آسمان دلت تیره و تار است و میخواهی عقده بگشایی؟ چقدر تلخ شدهای؟! تو نگران نباش؟! اینها اسمشان آدم است، آدم! میگویند اشرف مخلوقات است و عقل دارد. او را که میبینی اسمش شوهر است، شوهر. میگویند غیرت دارد! او را که میبینی اسمش زن است، زن. میگویند حیاء و عفت دارد! اینها را خوب به خاطر داشته باش تا مبادا دق کنی و بخواهی خودت را غرق کنی! (هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ ... لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ. النحل/14) خالقت تو را برای ما مسخر کرد تا شاید شکرگزار و قدردان باشیم اما با وجود روشنیِ راه، مسیر تاریکی و ناسپاسی را پیمودیم. (إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ. العادیات/6) (أَلَمْ یکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِی یمْنَى. القیامة/37) چه میشود که هیچ و پوچ بودیم و شرم از یادآوری آن داریم و اینگونه مغرور و سرکش میشویم. (ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟! یا أَیهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ. الإنفطار/6) افسوس که غافلیم و زود همه چیز را فراموش میکنیم و این همه آدم و این همه مسلمان، همه و همه، عظمت و خشم و دادگاه آن ابصر الناظرین را فراموش میکنند. نمیدانم چرا من، چرا دیگران، چرا بزرگترها، چرا مسئولین سیاسی و فرهنگی همه خوابیم! [ شنبه 92/7/20 ] [ 4:11 عصر ] [ حسین هاتفی ]
بازار شلوغ بود، کنار پیاده رو با دخترم ایستاده بودم تا همسرم از خرید برگردد. کنارم مرد میانسالی ایستاده بود، دختر خانمی نزدیک مرد شد و گفت: بابا دو تومن بده. بعد هم نگاهی عجیب به من و دخترم کرد. یا آدم ندیده بود یا طلبه ندیده بود! از اینکه نگاهم به همچون موجودی افتاده بود، خجالت کشیدم. هم به جای خودش خجالت کشیدم و بیشتر هم برای پدرش. توصیفش را نه به یاد دارم و نه بلد هستم و نه حیاء اقتضاء میکند که گفت. پسران نوجوان و جوانی بودند که خود آگاه یا ناخودآگاه نگاههای کوتاه و یا مستمر خود را روانه این شخص میکردند و یا حتی پس از عبور، باز روی خود را برمیگرداندند. از همه پر افسوستر، پدرش هم گوشهای ایستاده بود. غم شدیدی درونم را فرا گرفت، یعنی این مرد غیرت ندارد؟ مثلاً پدر است؟! نمیدانستم چه باید گفت، تذکر بدهم یا نه؟ اثر دارد یا نه؟ در این افکار بودم که همسرم آمد و راهی شدیم. بسی تعجب است که چگونه حیاءِ این دختر و امثالش، غیرت این پدر و امثالش اجازه میدهد که فردی با قلب مریض یا فردی که قلبش با این صحنهها مریض میشود؛ بعد از مشاهده، در خلوت خود تصویری از او یا ناموسش را به تصویر کشد و در افکار شیطانیِ خود غرق شود. در بعضی از موارد حیوانات در غیرت و ناموس پرستی از ما انسانها پیشی میگیرند! عظمت و ارزش انسان و انسانیت چقدر است؟ هرزگی و برهنگی و بازیچه بودن؟ یکی از دوستان نقل میکرد: فردی از یک مردی پرسید که آیا اجازه میدهی من به همسرت نگاه کنم؟ مرد تعجب کرد و گفت: یعنی چی آقا؟ او هم پاسخ داد: آخه من دیدم همه بدون اجازه از همسر شما بهره میبرند، گفتم حداقل من ادب کنم و از شما اجازه بگیرم. کاش بعضی از ما انسانها فقط یک جو، فقط یک جو حیاء و غیرت داشتیم. چگونه به راحتی اجازه میدهیم که دیگران به راحتی از ناموس ما بهره بگیرند؟! حتی بهره فکری. داشتن حجاب و حیاء و غیرت و دستور به اینها فقط و فقط برای جلوگیری از همین هاست. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله: اِنَّ الْحَیاءَ وَ الاِیمانَ قُرِنا جمیعا فاِذا رُفِعَ اَحَدُهُما رُفِعَ الآخَرُ . نهج الفصاحه، ص453. حیاء و ایمان، قرین یکدیگرند؛ وقتی یکی از بین برود دیگری همراه آن می رود. اِنَّ اللّه َ تَعالی یُحِبُّ مِنْ عِبادِهِ الغَیُور. نهج الفصاحه، ص306. خداوند از بندگان خود شخص غیور را دوست دارد. امام صادق علیه السلام :إِنَ اللّه غَیورٌ وَ یُحِبُ کُلَ غَیورٍ. کافى، ج5، ص536. خداوند با غیرت است و مردان غیور را دوست دارد. کافى، ج5، ص536. امام على علیه السلام: أَلَم یَبلُغنى عَن نِسائِکُم أَنَّهُنَّ یُزاحِمنَ العُلوجَ فِى السواقِ أَلا تَغارونَ؟ مَن لَم یَغِر فَلا خَیرَ فیهِ. کنزالعمال، ج3، ص780، ح8735. به من خبر رسیده که زنانتان در بازار تنه شان به تنه مردان بى ایمان و لاابالى مى خورد آیا غیرت ندارید؟! کسى که غیرت ندارد خیرى در او نیست. [ پنج شنبه 91/8/18 ] [ 3:5 عصر ] [ حسین هاتفی ]
|
||