آبشار از شهر ده دقیقه فاصله داشت، همراه چند نفر از مسئولان آموزش و پرورش برای برپایی نماز جماعت راه افتادیم. شلوغ بود، برای بعضی حضور یک روحانی در آن فضا جالب بود و یا شگفت انگیز و یا ناخوشایند! نماز جماعت با استقبال مسافران تمام شد، همراهان گفتند که این آبشار زیبا را هم ببینیم، نگاهها جالب بود، از سلامهای با شدت گرفته تا جمع کردن بعضی از بساطها و جمع و جور شدنها، و منتظر سُر خوردن حاج آقا از بالای آبشار! جمعی از خواهران نزدیک شدند؛ یکی از آنها گفت: اون شرارههای آتش رو بپوشون جلوی حاج آقا. و بعد خنده و متلک و... وقتی که گذشتند مسئول آموزش و پرورش گفت: کاش اعتقاد داشتی که این موها واقعا شرارههای آتش است! شرارههای آتشی که هم دنیا را نابود میکند (هر چند نفهمیم) و هم آخرت را (که دیر میفهمیم) کاش این زندگی و عمرِ کوتاه را با لذتها و زیباییهای زودگذر به بازی نمیگرفتیم. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله: ألا رُبَ شَهْوَةِ سَاعَةٍ أَوْرَثَت حُزْناً طَوِیلاً. نهج الفصاحه، ص245. «چه بسا شهوت و لذت یک لحظهاى که موجب حزن و اندوه طولانى گردد.» [ شنبه 92/1/17 ] [ 11:33 عصر ] [ حسین هاتفی ]
بازار شلوغ بود، کنار پیاده رو با دخترم ایستاده بودم تا همسرم از خرید برگردد. کنارم مرد میانسالی ایستاده بود، دختر خانمی نزدیک مرد شد و گفت: بابا دو تومن بده. بعد هم نگاهی عجیب به من و دخترم کرد. یا آدم ندیده بود یا طلبه ندیده بود! از اینکه نگاهم به همچون موجودی افتاده بود، خجالت کشیدم. هم به جای خودش خجالت کشیدم و بیشتر هم برای پدرش. توصیفش را نه به یاد دارم و نه بلد هستم و نه حیاء اقتضاء میکند که گفت. پسران نوجوان و جوانی بودند که خود آگاه یا ناخودآگاه نگاههای کوتاه و یا مستمر خود را روانه این شخص میکردند و یا حتی پس از عبور، باز روی خود را برمیگرداندند. از همه پر افسوستر، پدرش هم گوشهای ایستاده بود. غم شدیدی درونم را فرا گرفت، یعنی این مرد غیرت ندارد؟ مثلاً پدر است؟! نمیدانستم چه باید گفت، تذکر بدهم یا نه؟ اثر دارد یا نه؟ در این افکار بودم که همسرم آمد و راهی شدیم. بسی تعجب است که چگونه حیاءِ این دختر و امثالش، غیرت این پدر و امثالش اجازه میدهد که فردی با قلب مریض یا فردی که قلبش با این صحنهها مریض میشود؛ بعد از مشاهده، در خلوت خود تصویری از او یا ناموسش را به تصویر کشد و در افکار شیطانیِ خود غرق شود. در بعضی از موارد حیوانات در غیرت و ناموس پرستی از ما انسانها پیشی میگیرند! عظمت و ارزش انسان و انسانیت چقدر است؟ هرزگی و برهنگی و بازیچه بودن؟ یکی از دوستان نقل میکرد: فردی از یک مردی پرسید که آیا اجازه میدهی من به همسرت نگاه کنم؟ مرد تعجب کرد و گفت: یعنی چی آقا؟ او هم پاسخ داد: آخه من دیدم همه بدون اجازه از همسر شما بهره میبرند، گفتم حداقل من ادب کنم و از شما اجازه بگیرم. کاش بعضی از ما انسانها فقط یک جو، فقط یک جو حیاء و غیرت داشتیم. چگونه به راحتی اجازه میدهیم که دیگران به راحتی از ناموس ما بهره بگیرند؟! حتی بهره فکری. داشتن حجاب و حیاء و غیرت و دستور به اینها فقط و فقط برای جلوگیری از همین هاست. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله: اِنَّ الْحَیاءَ وَ الاِیمانَ قُرِنا جمیعا فاِذا رُفِعَ اَحَدُهُما رُفِعَ الآخَرُ . نهج الفصاحه، ص453. حیاء و ایمان، قرین یکدیگرند؛ وقتی یکی از بین برود دیگری همراه آن می رود. اِنَّ اللّه َ تَعالی یُحِبُّ مِنْ عِبادِهِ الغَیُور. نهج الفصاحه، ص306. خداوند از بندگان خود شخص غیور را دوست دارد. امام صادق علیه السلام :إِنَ اللّه غَیورٌ وَ یُحِبُ کُلَ غَیورٍ. کافى، ج5، ص536. خداوند با غیرت است و مردان غیور را دوست دارد. کافى، ج5، ص536. امام على علیه السلام: أَلَم یَبلُغنى عَن نِسائِکُم أَنَّهُنَّ یُزاحِمنَ العُلوجَ فِى السواقِ أَلا تَغارونَ؟ مَن لَم یَغِر فَلا خَیرَ فیهِ. کنزالعمال، ج3، ص780، ح8735. به من خبر رسیده که زنانتان در بازار تنه شان به تنه مردان بى ایمان و لاابالى مى خورد آیا غیرت ندارید؟! کسى که غیرت ندارد خیرى در او نیست. [ پنج شنبه 91/8/18 ] [ 3:5 عصر ] [ حسین هاتفی ]
برداشت اول (اکنون): مراجعه خانم الف به مشاور و شکایت از اینکه همسرش دلبستهی فردی دیگر شده و او را نمیخواهد و دیگر رغبتی به او ندارد! افسوس میخورد، هق هق گریهاش بلند میشود، چرا باید یک آن، زندگیِ شیرینشان از هم گسسته شود؟ تازه با آمدن فرزند، شیرینیاش بیشتر شده بود! برداشت دوم (چند سال قبل): خانم الف از خانه خارج میشود، لباسهای نامناسب، سر و صورت آرایش کرده و... بی قید و بند در رفتار و گفتار. مرد جوانی با همسرش از دور میآید، مهم نیست که خود آگاه یا ناخود آگاه؛ نگاهش به خانم الف میافتد، نیم نگاهی به همسرش! بذر گناه درون دلش کاشته و مشکلاتش با همسرش کم کم شروع میشود. محبت خانم الف به دلش افتاد، نتوانست او را پیدا کند ولی زندگی بر آنها تلخ شد و در نهایت از هم جدا شدند! جمله نانوشته و ناگفته برای خانم الف: سوزوندی، پس بسوز! گاهی اوقات بعضی از رفتارها و گفتارها، بی قید و بند است چه برای خانمها و چه برای آقایان. متاسفانه توجه نمیکنیم که این رفتار و گفتارِ ما چه تأثیری در اطرافیان ما خواهد گذاشت، ممکن است ناخواسته با یک لبخند زندگی فردی را نابود کنیم، چه بسا بعدها همین بلا سرِ خودمان هم بیاید! بدا به حال کسی که عمداً بخواهد باعث لغزشِ فردی شود و خانوادهای را از بین ببرد. خیلی باید بیش از آن چه فکر میکنیم، مواظب گفتار و رفتار خود باشیم. هر موقع حرف از حجاب و حیاء و عفت در گفتار و کردار میآید، بعضی از ما ناراحت میشویم و میگوییم باز میخواهد نصیحت کند و آیه و حدیث بخواند و مقدس بازی در آورد. لکن احکام اسلام در این موارد فقط و فقط برای حفظ خودمان و بهتر شدن زندگی است. اگر به زن میگوید حجاب و حیاء و عفت داشته باش برای این است که گرفتار دام نشود یا دیگران گرفتار او نشوند و اگر به مرد میگوید که چشمِ پاک و غیرت داشته باش برای این است که گرفتار دام شیطان و وسوسههایش نشود و زندگی شخصی و اجتماعی خودش مصون بماند. «این محرم و نامحرمها، این حجاب و حفظ زن، این «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ...وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» سورهی نور، آیه30و31. چشمهایتان را به هر منظرهای باز نکنید، به هر چیزی نگاه نکنید تا به هر طرفی کشانده نشوید، این برای چیست؟ این برای این است که این زن و شوهر به هم مهربان و وفادار بمانند. آن مردی و آن زنی که در جوامعِ فاسد دنیا به هر جا رسیدند، به هر گذرگاهی که رفتند، هر طور دلشان خواست سوء استفاده کردند و اختلاط پیدا شد، دیگر برای آنها محیط خانوادگی چقدر اهمیت پیدا خواهد کرد؟ هیچ. اسمش را هم گذاشتهاند آزادی که اگر این آزادی باشد، بزرگترین بلیههای بشر محسوب میشود. آن مردی که هر طور دلش بخواهد به هر طرف متمایل باشد به طرف زنها، عِنانی ندارد، حفاظی ندارد و آن زنی که با حیاء و عفت و حجابِ انسانی آراسته نیست، حفاظی ندارد، چنین زن و مردی برای زنِ خودشان، برای شوهرِ خودشان احترامی و اهمیتی قائل نیستند. در اسلام، یک زن و مرد در مقابل هم مسئول هستند و به هم علاقهمندند. به هم محتاج و وابستهاند. یک سلسلهی عظیم و طولانی که از احکام ناشی میشود از چیست؟ از اینکه میخواهند خانواده محکم بماند و این زن و شوهر به هم خیانت نکنند و با هم باشند.» مطلع عشق، امام خامنهای حفظه الله، ص101-102. «اینکه اسلام آن قدر گفته است که چشمتان را ببندید، به نامحرم نگاه نکنید. به زن یک جور گفته و به مرد یک جور دیگر گفته، برای این است که وقتی چشم به یک طرفی رفت، آن وقت بخشی از سهم آن کسی که همسر شماست، آن طرف خواهد رفت. حالا چه شما مرد باشید و چه زن باشید فرقی نمیکند. یک قسمتی میرود آنجا. وقتی اینجا کم گذاشتی، محبت ضعیف خواهد شد. محبت که ضعیف شد، بنای خانوادگی متزلزل میشود. آن وقت آنچه که برای تو لازم است از دستت میرود و آنی که برایت مضر است به خیال خودت به دست آورده ای.» مطلع عشق، امام خامنهای حفظه الله، ص110. [ شنبه 91/7/29 ] [ 12:2 صبح ] [ حسین هاتفی ]
هر انسان عاقلی طلا و جواهرات خود را درون گاوصندوق و یا مکانی غیر قابل سرقت میگذارد. حال هر چقدر ضریب امنیت این گاوصندوق بیشتر باشد خیالش راحتتر. اگر در نگهداری آن جواهرات کوتاهی کرد و به سرقت رفت، تنها باید خودش را ملامت کند. همه ما خوب میدانیم که حجاب در حکم گاوصندوق است برای حفظ زن. فردی که حجاب دارد هم در پوشش و هم در گفتار و رفتار، نمیتوان گفت اصلاً؛ ولی قطعاً کمتر مورد آزار و اذیت و مزاحمت واقع میشود، البته همین داشتن حجاب هم ضریبهای امنیتی دارد که برترین آن چادر است. این فضا، فضای مجازی هست که متأسفانه بعضی آن را با فضای حقیقی متفاوت میدانند و فکر میکنند که در این فضا بعضی از کارها را میتوانند انجام دهند و احساس امنیت بیشتری میکنند و البته رویشان هم بیشتر است. به جرأت میتوان گفت که در این فضا هم باید حجاب داشت، هم زن و هم مرد. بعضی از افراد از ورود به مسنجرها و رفتن به اتاقهای عمومی و حتی خود همین فضای مجازی هراس دارند و باید هم داشته باشند. اما اگر در عنوان کاربری، عکس پروفایل، متنها و خطابها بیشتر دقت شود و به آنها رنگ و روی حجاب و حیاء و عفت دهند، هیچ گاه کاربری به خود جرأت مزاحمت هم نمیدهد، البته گزینههای محدودیت ارتباط با سایر کاربران هم بسیار است. همان گونه که در دنیای حقیقی با حجاب کامل و حیاء و به عبارتی دست به عصا بودن با نامحرم باید صحبت کرد، در همین فضای مجازی هم باید همین طور و بلکه دست به عصاتر برخورد کرد. کلاه سرِ خود نگذاریم، تا به خود بیاییم باختهایم. بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است. «القیامة/14» یادمان باشد که همیشه و در همه حال در برابر خداوند هستیم و از یادش غافل نشویم. [ شنبه 91/7/22 ] [ 5:43 عصر ] [ حسین هاتفی ]
دیروز: زیارتش تمام میشود، از حرم بیرون میآید، دژخیمان رضاخان باتوم به دست، منتظرند تا چادرش را از سرش بردارند. این پا اون پا میکند، نه!، به راهم ادامه میدهم. کشته هم بشوم، نمیگذارم چادرم را بردارند! حرکت میکند، سربازانِ شیطان، وحشیانه حمله میکنند، اما چادرش از او جدا نمیشود. باتومها، لگدها و در آخر گلوله. شهادت مبارک! امروز: زیارتش تمام میشود، از حرم بیرون میآید، نمیدانم چه بگویم، دژخیم رضاخان بگویم یا... شوهرش چادر را از سرش بر میدارد! داستان اول واقعی نیست و البته بعید هم نیست که واقعی باشد، داستان دوم واقعی است. [ پنج شنبه 91/7/6 ] [ 12:21 صبح ] [ حسین هاتفی ]
|
||