بعد از نماز صبح وقتی که دعای عهد خوانده میشد گفت حاج آقا روزه نیستم، سحری نخوردم، امروز کار زیاد داریم نمیشه روزه شد. دعا میخواندند و لبخندی زدم. قرار بود تعدادی از جوانان مسجد و محل، زمین بزرگ کنار مسجد را برای جشن میلاد امام حسن علیه السلام آماده کنند. بالاخره همه مردم اهل محل میهمان سفره امام حسن علیه السلام هستند و مسجدشان مزین به این نام است. عصر که شد با زینب برای دیدن از صحنه و همراهی جوانان رفتیم. زینب که مشغول گل بازی شد و حاج آقا هم نقطهی اتصال شلنگ آب! یک انبردست و سیم نبود تا اتصال را محکم و زمین را آب پاشی و آماده کنند. یک وقتی هم فشار آب زیاد و اتصال جدا و لباسها کاملا شسته شد! اوضاعی بود... جوان آمد کنارم نشست. نگاهی به چهرهاش کردم! گفتم واقعا روزه نیستی یا صبح شوخی کردی؟ گفت نه حاج آقا روزه نیستم، مگه با این همه کار میشه روزه گرفت؟! همین الانشم خیلی خسته هستم. گفتم شوخی میکنی؟ واقعا امام حسن علیه السلام راضیه؟ خب نمیگم سخت نیست. تو که نمیتونی و در توانت نیست کمک نکن. لبخندی میزند و بلند میشود و میگوید نمیشه حاجی و میرود... جوانِ پنبهای ما در این شهر کرمان که گرمای آن حتی یک پنجم قم و یزد هم نیست! برای فعالیتِ جشن امام حسن علیه السلام روزه نمیگیرد. جشن هم که برگزار شد آن چه که در شان مولا امام حسن علیه السلام نیست، اتفاق میافتد. سخنرانی هم که نباید باشد، نقش روحانی، فقط یک خوشآمد و عرض تبریک به مردم! خدا را شکر که با این اوضاع و اوصاف امام جمعه در شهر نبود و روحانی مسجد به جای او خوش و آمد و تبریک گفت! به این فکر میکردم که آیا این شور و هیجان کافیست؟ چقدر منِ سینه زن و کف زن همراه این شور، شعور دارم؟ و چقدر برای شعورم اهمیت قائل هستم؟ این شور بدون شعور و معنویت و عمل ارزش دارد؟ روزه نگرفتن برای برپاکردن جشن میلادِ امام حسن علیه السلام، قضا شدن نماز عزاداران به خاطر عزاداری تا پاسی از شب، محروم ماندن از نماز جماعت یا عقب افتادن نماز اول وقت به خاطر برپایی جشن یا عزاداری، مصداقهای کوچکی از شورِ بدون شعور و معنویت است. و چه بسا مصداق بزرگ آن بیخردان و بیبصیرتهای زمان امام حسن علیه السلام هستند که به امام مظلوم میگفتند: السلام علیک یا مذل المومنین. سلام بر تو ای کسی که مومنین را (به خاطر صلح با معاویه) خوار کردی! نگاهی به شورهای بدون شعور و شعورهای بدون شور در تاریخ ائمه علیهم السلام و بعد از آن تاکنون بیاندازیم. [ پنج شنبه 92/5/3 ] [ 6:44 عصر ] [ حسین هاتفی ]
امتحان هر چقدر سخت باشد نمره آوردنش هم سختتر. کاش همه امتحانات خداوند مثل امتحانات پایان ترم بود. همان شب امتحان و با چند ساعت خواندن یا با بهترین نمره یا با نمرهی مقبول، امتحان پشت سر گذاشته میشد. برای نگارنده که بساط امتحانات پایان ترمش هنوز به راه است، خوب میفهمد که شب امتحان یعنی چه؟! او و همه ملت ایران از امتحانی بزرگ گذشتند، آن هم با نمراتی مختلف! هر کدام سربازی بودند که از پیکار بر میگشتند و باز هم پیکارهای سختتر و فراوان پیش روی هر کدامشان. بالاخره باید فهمید که أَیکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا کیست؟! آنچه که تلخ آمد مستی افرادی بود که وهم بیشماری برشان داشت و در قهقهه مستانه خود خط و نشانها کشیدند و میکشند، اما حاشا؛ بدانند که آنها ذرهای از این 18 میلیون هستند و اصلاح طلب نماهای خارجیِ 88 به چشم نمیآیند و حسابشان با 18 میلیون جداست. اکنون هم با درایت و خطای دیگران و سیاست بازی (!) و با گرفتن ماهی از آب گل آلود، اصلاح طلبها میخواهند این پیروزی را به نام خود ثبت کنند، در صورتی که نامزد اصلی آنها نبود و همه این 18 میلیون اصلاح طلب نیستند. و صد البته نگران و ناراحت نیستیم و بلکه بدون اغراق بسیار هم خوشحالیم و آرزوی موفقیت برای رییس جمهور منتخب میکنیم و تبریک میگوییم. تلخیهای دیگری هم بود که باید گفت بماند و صد بار لب گشودم و بیرون نریختم خونها که موج میزند از سینه تا لبم. چه زیبا آن دوست عزیزمان نوشت: خدایا تو شاهد باش که ما یاد گرفتهایم که از درون خاکستر بشویم تا بوی سوختنمان هم کسی را نیازارد و ناگهان ایستاده میمیریم تا رسم لالگی از پا نیفتد ... سلام بر قلب گل نرگس که گاهی چقدر میگیرد. پ.ن: نگارنده سیاسی نویس و سیاسی نیست، هم از نام وبلاگ مشخص است و هم از پستها. بارها شنیدهایم که سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما. اما چه بسیار افرادی وارد سیاست شدند و دیانت خود را باختند. گاهی با نظرها و تحلیلهای خود قافیهی دین را نیز خراب میکنیم و آن جمله سیاست و دیانت غلطی تصور و معنا میشود. ورود به سیاست و ادعای فهم و درک آن کار هر فرد و هر دینداری نیست. علت عدم ورود نگارنده هم همین است، به وضوح میبیند که نه بصیرت دینی دارد و نه بصیرت سیاسی. [ دوشنبه 92/3/27 ] [ 5:4 عصر ] [ حسین هاتفی ]
راه طولانی است، بسیار تاریک و پر از پیچ و خم، انبوهی از درندگان و راهزنان هم در کمین این رهگذر. هر چقدر هم محکم و استوار باشی بدون چراغ، طی این طریق امکان ندارد. باید آشنا به راه و پیچ و خم و خطرهایش باشی تا به مقصد برسی. بدون داشتن چراغ و راهنما، هلاکت و ماندن در مسیر قطعیست. گاهی چقدر نامها به اشخاص میآیند و آن نام ذوب در شخصیت و آن شخصیت ذوب در نامش میشود. نظیر امام خامنهای حفظه الله، چقدر علی وار مظلوم و تنها هستند! یا علامه مصباح یزدی حفظه الله، شمع و چراغ و مصباحِ راه ولایت و بندگی و اخلاق. اگر ما از یاد ببریم،... ادامه مطلب... [ چهارشنبه 92/3/8 ] [ 9:9 صبح ] [ حسین هاتفی ]
در جمعی شاهد یک فراتحلیل بودم: اینکه رییس جمهور عوض شده و با این وضعِ کشور و رفتار اخیرش، آبروی خود و بعضی از حامیانِ قبلی و فعلیاش را میبرد، همه و همه به خاطر آهِ سیدِ اولادِ پیغمبر صلی الله علیه و آله است. او و حامیانش، یادشان رفته که چه در مورد بعضی از سیدها گفتند و آبرویشان را بردند، چه تهمتها که نزدند؛ همه خدماتشان را به کشور نادیده گرفتند. همه این گرفتاریها و مشکلات به خاطر آهِ آنان است. جای این جماعت در زمان حضرت امیرالمومنین علیه السلام خالی! تا حضرت را از آه ام المومنین (!) عایشه و سیف الاسلام (زبیر) بترسانند. با وجود امثال مَن، بی راه نیست ندای أین عمار و أشباه الرجال چه فراوان! افسوس و صد افسوس که این نظرات و تحلیلها ریشه را میخشکاند و باختی عظیم در پی دارد. خدا نکند که صحنهی امتحان بزرگِ خداوند فرا رسد و جمل و صفین و نهروانها تکرار شود. أشباه الرجال گاهی چه بی ترمز در برابر ولی میایستند و گاهی چه بی ترمز از او جلو میزنند... [ دوشنبه 91/11/30 ] [ 12:6 صبح ] [ حسین هاتفی ]
بی شک جنگ نرم به مراتب سخت تر و پیچیده تر از جنگ سرد و سخت میباشد. چون ظاهر و باطن افرادِ دشمن و حتی افرادِ خودی، کاملاً مشخص نیست و هر کدام ممکن است بزرگترین ضربهها را بر پیکر اسلام و مملکت وارد کنند. به صورت نرم و دوستانه خنجر را از پشت میزنند. امام خامنه ای حفظه الله: امروز جمهوری اسلامی و نظام اسلامی با یک جنگ عظیمی مواجه است، لیکن جنگ نرم خوب، حالا در جنگ نرم، چه کسانی باید میدان بیایند؟ قدر مسلّم نخبگان فکریاند. بیانات در دیدار دانشجویان و نخبگان علمی 4/6/88 ایشان بارها تأکید بر داشتنِ بصیرت و صبر کردهاند، (فرموده امام علی علیه السلام: لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْر. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه173) که بدون آن باعث اشتباه و نابودی می شود. ندای أین عمارش را که فراموش نکرده اید؟ اهل بصیرت و صبر کجا هستند؟! اما سخن اصلی این است که چه کسانی می توانند وارد کارزارِ جنگ نرم شوند؟ یکی از کارزارهای مهم و اصلی دشمن در جنگ نرم، جبهه سایبری است. چه کسانی باید در پسِ خاکریزِ این جبهه جهاد کنند؟ یادگاران دفاع مقدس هم به خوبی میدانند و تجربه دارند که هر کسی نمیتوانست (نه اینکه لیاقت نداشت) تفنگ به دست بگیرد و در مقابل دشمن بایستد. قطعاً میدان نبرد در اینجا با جنگ سرد و سخت تفاوت میکند و چه بسا سختتر! آیا هر کسی می تواند وارد این میدان شود؟ به جای اسلحه و رگبار و کشیدن ماشه، صفحه کلید در دست بگیرد و کلیدهایش را فشار دهد! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل... چه بسا اشخاصی وارد جنگ نرم و جبهه سایبری می شوند، نه تنها آنچه را که تاکنون داشتند، از دست میدهند؛ بلکه شاید به نفع جبهه دشمن (خواسته یا ناخواسته) عمل کنند و در اصل مهرهی آنها باشند! ما را به خیر تو (نگارنده) امیدی نیست شر مرسان! ببینیم آیا میتوانیم؟ لایقِ عنوانِ افسر جنگ نرم هستیم؟ کلاه سرمان نرود... لینک این مطلب در مجله باشگاه خبرنگاران [ جمعه 91/10/29 ] [ 9:48 عصر ] [ حسین هاتفی ]
قسمتهای پایانی فیلم مختار بسیار دلسوز بود و دل هر بینندهای را به درد میآورد و او را به فکر فرو میبرد. این فیلم توانست ذرهای از غربت اهل بیت علیهم السلام و بیوفایی مردم کوفه و یاران مختار را به تصویر کشد. دیدنش بغض را مهمان گلو میکرد و بعید بود شکفته نشود. دیدن و بودن در اصل ماجرا و از نزدیک دیدن کجا و صحنههای فیلم کجا! البته اگر در سپاه حق بودیم! امشب قسمت آخر آن از شبکه قرآن پخش شد، لحظاتی از آن را دیدم و باز... کامل ضبط کردم تا بارها ببینم. تقریباً هفته پیش هم قسمت آخرش از شبکه iFILM پخش شد. هنگامی که میدیدم، از درون میسوختم و حرص میخوردم. البته بیشتر برای اینکه اگر من هم جای آنها بودم در سپاه مقابل بودم و به اندک ذرهای سختی و حتی یک کشیده دین و ایمانم را به باد میدادم! هنگامی که سریال تمام شد یک نفر گفت: اینکه تلویزیون سریال مختار را از شبکههای مختلف پخش میکند، سیاسی است و جمهوری اسلامی طبق اهداف سیاسی خود این را پخش میکند و به فکر خودش و انتخابات آینده است! صد عجب و صد افسوس و صد مرحبا به این تحلیل. ماندهام چرا برخی اینگونه رفتار و تفکر میکنند، بی انصاف! همین الان بی وفایی و بی بصیرتی و نفهمی و حماقت افراد را دیدی! چرا نمیخواهیم بفهمیم که تاریخ بارها تکرار میشود، مگر معاویهها و یزیدها تمام میشوند، تاریخ این افراد را در شخصیتها و فکرهای مختلف دیده است، همه اینها درس و عبرت است برای آیندگان تا کربلاها و بی وفاییها اتفاق نیافتد و حق تنها نماند. گاهی اوقات تعجب نمیکنم از حماقت مردم کوفه و آن زمان! آنها در اوایل قرن هفتم بودند و ما در قرن بیست و یک، عصر تکنولوژی و پست مدرنیته. وقتی شعور امثال من اینگونه باشد از آن زمان چه انتظاریست؟! در شخصیتها و فکرهای حق و باطل این فیلم که اینها را برای ما ملموس کرد، دقت کنیم، نکند که ما هم هنگام محک خوردن ببازیم و اسیر نفس و دنیا و شیطان شویم. شاید در در لشکر یزیدِ زمان هستم یا در ذهنم تفکرات لشکر یزیدِ زمان غوطه ور است. حسینِ زمان بی یار و یاور نماند، بارها هل من ناصر و أین عمارِ گفتاری و قلبیاش به زمین مانده است! مواظب خودمون باشیم... لینک این مطلب در باشگاه خبرنگاران [ پنج شنبه 91/9/23 ] [ 11:12 عصر ] [ حسین هاتفی ]
بی شک جنگ نرم به مراتب سخت تر و پیچیده تر از جنگ سرد و سخت می باشد امام خامنه ای: «امروز جمهوری اسلامی و نظام اسلامی با یک جنگ عظیمی مواجه است،لیکن جنگ نرم که دیدم توی صحبتهای شما جوانها هست و الحمدللَّه به این نکات توجه دارید؛ این خیلی برای ما مایه ی خوشحالی است خوب،حالا در جنگ نرم، چه کسانی باید میدان بیایند؟ قدر مسلّم نخبگان فکری ا ند. بیانات در دیدار دانشجویان و نخبگان علمی 4/6/88 ایشان بارها تأکید بر داشتن بصیرت و صبر کرده اند که بدون آن باعث اشتباه و نابودی می شود. ندای أین عمارش را که فراموش نکرده اید؟ اهل بصیرت و صبر کجا هستند؟! و اما سخن این که چه کسانی می توانند وارد عرصه و کارزار جنگ نرم شوند؟ چه کسانی باید وارد جبهه سایبری شوند؟ قطعاً میدان نبرد در اینجا با جنگ سرد و سخت تفاوت می کند! آیا هر کسی می تواند وارد این میدان شود؟ به جای اسلحه و رگبار و کشیدن ماشه، صفحه کلید و کلیدهایش را در دست بگیرد؟! قطعاً نه! چه بسا اشخاصی وارد جنگ نرم و جبهه سایبری می شوند نه تنها آنچه را که تاکنون داشتند، از دست می دهند بلکه شاید به نفع جبهه دشمن عمل کنند و در عمل مهره آنها باشند! ما را به خیر تو امیدی نیست شر مرسان! این لــیـنــک حاوی مطالب مفیدی است که بر گرفته از سخنان امام خامنه ای حفظه الله میباشد. به علت طولانی بودن آن بخشی از مطالب مهم آن در ادامه مطلب آورده می شود. [ جمعه 91/5/6 ] [ 5:3 عصر ] [ حسین هاتفی ]
خیلی وقتها شده که درباره شخصی گفتیم فلانی دست راست من بود تو باعث دلگرمی من هستی مثل دست راست من میمونی این دست راست بودن به چه معناست؟ کنایه از چیست؟ چقدر دست راست رهبر و امام خویش بوده ایم؟ راستی! به اندازه کافی دست راست دارد؟ بعید است! چون اگر داشت أین عمار نمیگفت! تک تک ما میتوانیم عمارش باشیم دست راستش باشیم هر کسی در حد و اندازه خودش دشمن دست راستش را گرفت نکند به جای اینکه دست راستش باشیم دستش را ... نکند در بین دوست و دشمن تنها باشد نمیتوان به جای ایشان غم و غصه و خون دل خورد تا اندکی از غم و اندوه و خون دل خوردنش کاسته شود کاش ثانیه ثانیه از عمرم کاسته شود و به عمر شریف ایشان افزوده شود مقام معظم رهبری: اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم، آن توصیه این خواهد بود که بصیرت خودتان را زیاد کنید؛ بصیرت. بلاهائى که بر ملتها وارد میشود، در بسیارى از موارد بر اثر بىبصیرتى است. خطاهائى که بعضى از افراد میکنند - مىبینید در جامعهى خودمان هم گاهى بعضى از عامهى مردم و بیشتر از نخبگان، خطاهائى میکنند. نخبگان که حالا انتظار هست که کمتر خطا کنند، گاهى خطاهایشان اگر کماً هم بیشتر نباشد، کیفاً بیشتر از خطاهاى عامهى مردم است - بر اثر بىبصیرتى است؛ خیلىهایش، نمیگوئیم همهاش. بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهى خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جملهى امیرالمؤمنین را به نظرم در جنگ صفین در گفتارها بیان کردم که فرمود: «الا و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر». (نهج البلاغه، خطبهى 173) میدانید، سختى پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر، از جهاتى بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ [ چهارشنبه 91/4/7 ] [ 4:28 عصر ] [ حسین هاتفی ]
|
||