نگران و ناراحت گفت: حاج آقا دوستم تازگیها مدل مو و لباسش عوض شده و دیگه اون پسر سنگین و باوقار سابق نیست! چیکار کنم؟ گفتم: چه عرض کنم؟ حرف حسابش چیه؟ گفت: میگه از این به بعد میخوام مثل فلان بازیگر و هنر پیشه زندگی کنم؛ احساس میکنم یه مدتی اینجوری باشم بد نیست! گفتم: خودت فکر میکنی چرا اینجوری شده؟ گفت: چند وقته دوستای جدیدی پیدا کرده که به قول خودشون در قید و بند هیچی نیستن و میخوان آزاد باشن، میگه فعلاً الگوم اینان. گفتم: عجب الگویی!! میدونی این الگوها خودشون بیشتر از ماهواره الگو میگیرن. این ماهواره چه خانوادههایی رو که از بین نبرده... یک روز بعد از ازدواج حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیهما السلام، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از حضرت امیر علیه السلام سوال کردند: فاطمه را چگونه یافتی؟ فرمود: نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّه. بهترین کمک کار برای بندگی خداوند.(بحار الأنوار، ج43، 117) وقتی مولای متقیان اینگونه در مورد بانوی دو عالم بفرمایند این فرمایش امام زمان علیه السلام به جان مینشیند: فی إبنَةِ رسُولِ اللهِ لِیَ أسوَهٌ حَسَنَةٌ. همانا در دختر رسول خدا براى من (امام زمان)، الگویى شایسته وجود دارد. (بحار الانوار، ج53، ص178، باب31، روایت نهم) زندگی ما چقدر رنگ و بوی فاطمی و علوی دارد؟ رو سفیدیم؟ یا که... [ دوشنبه 92/1/5 ] [ 9:3 عصر ] [ حسین هاتفی ]
در حین جست و خیزهای کودکانهاش از من میپرسد: ـ مامان! حضرت محمد الان کجاست؟ ـ پیامبر رفته پیش خدا! برای لحظهای میایستد و خیره خیره نگاهم میکند. اسباب بازیاش را از زمین بر میدارد و با شادی میگوید: ـ امام حسین کجاست؟ ـ امام حسین شهید شده، رفته پیش خدا! دستانش شل میشود، اسباب بازی را میاندازد. نام چند امام دیگر را که بلد است میپرسد، چهرهاش گرفته میشود. کنارش مینشینم، در آغوشش میگیرم و میبوسمش. با صدای بلندتری میگویم: ولی! ... چشمانش درشت میشود و گوش میدهد. ـ ولی امام زمان ما، حضرت مهدی زنده هستند. سریع از بغلم بلند میشود، میپرد و فریاد میکشد: هورا هورا... این مطلب برگرفته از نوشتهی زهرا سادات هاشمی در مجله خانه خوبان (چاپ دی91) موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله میباشد. [ شنبه 91/11/14 ] [ 4:36 عصر ] [ حسین هاتفی ]
نشد تا نماز صبح را سر وقت بخوانم، نماز شب که هیهات! گاهی هم تا نزدیک آفتاب و نماز طلایی. گاهی هم خواب غفلت و قضاء. صبحانه خورده و نخورده از خونه میزنم بیرون دنبال بدبختی و یک لقمه نون، شاید دنبال نون حلال. یا نه میرم مدرسه یا دانشگاه دنبال درس و بحث. ظهر خسته و کوفته میام خونه، یه لقمه غذا میخورم و یه نماز دست و پا شکسته هم قبلش یا بعدش میخونم. عصر یا خوابم یا تلویزیون میبینم. شاید هم دوباره بزنم بیرون و برم دنبال نون حلال! یا میشینم خونه درسهای فردا رو میخونم. شب شده؛ خسته و کوفته تر از ظهر، منتظرم تا شام بخورم و کارهای نیمه تموم روز رو انجام بدم و بخوابم، نماز مغرب و عشاء هم دوباره دست و پا شکسته میخونم. فقط میخونم تا راحت بشم و بیشتر هم از ترس چوب خدا! دوباره فردا صبح و همان آش و همان کاسه... در این بین پـــس تــو کـــجـایــی؟! با وجود چنین منتظرانی آیا آمدنت نزدیک است؟ [ سه شنبه 91/10/19 ] [ 2:20 عصر ] [ حسین هاتفی ]
مجله خانه خوبانِ (چاپ آبان و آذر سال 91) موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه را مثل همیشه میخواندم. نوشتهای از علی قهرمانی با عنوان "لطفاً یک صلوات بفرستید" خواندم که شاید خواندنش برای شما خالی از لطف نباشد، به راستی که چه کردهایم و چقدر منتظر هستیم و انتظار میکشیم؟! *** برای اینکه موضوع این یادداشت را توضیح بدهم اول یک صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. همین است، موضوع این ستون کوتاه، صلوات است. دوباره صلوات نمیفرستید؟! اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. حالا که مجله را دست گرفتهاید و قبل از رفتن به صفحات و ستونهای دیگر چشمتان این یادداشت را گرفته، نگاهی به عنوانش کردهاید و صلواتی فرستادهاید، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم؛ و منتظر ماندهاید که نویسنده چه میخواهد بگوید، پس منتظرتان نمیگذارم به شرط اینکه شما هم صلوات دیگر را فراموش نکنید. تا چشم کار می کرد ماشین بود و ماشین، راه بندان، بوق و سروصدا! توی این نیم ساعت ماشین حتی نیم متر هم جابهجا نشده بود. باید میرفتم هیئت، دوست داشتم قبل از شروع مجلس، تو هیئت باشم. داشت دیر میشد!... ـ مگه هیئت مال خود آقا نیست؟! پس چرا نمیخواد برم؟! ـ مطمئناً آقا به فکر ما هست! خودش فرمود: ما شما را فراموش نمیکنیم. پس عیب کار کجاست؟! یه لحظه دقت کردم دیدم تو این مدت که تو ماشینم یه لحظه به فکر آقا نبودهام. ـ خدایا! برای جبران اینکه... همین الان ده تا صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اللهم صل علی محمد و آل... اللهم صل... اللهم... راه باز شده بود و ماشین داشت به سرعت خطهای جاده را زیر میگرفت. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. *** حتی به صورت ظاهری هم به یادش نیستیم تا چه رسد به... [ یکشنبه 91/10/10 ] [ 11:23 عصر ] [ حسین هاتفی ]
ادامه پستهای کپی برداری1 (سرآغاز) و کپی برداری2 (نماز) و کپی برداری3 (وفای به عهد). به این پست هم لطفاً مراجعه بفرمایید: تکلیف خودمون رو مشخص کنیم بحث کپی برداری با موضوع: امام حسین علیه السلام و یارانش، امام زمان علیه السلام و منتظرانش همزمان با میلاد آن امام مهربان آغاز شد. یاران امام حسین علیه السلام چگونه بودند که امام، سخنانی بی بدیل در شأن آنها فرمودهاند؟ گویند که قاتلان امام حسین علیه السلام منتظرانش بودند! ما هم ادعای شیعه و منتظر بودنِ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را داریم، دعوتش میکنیم، دعای فرج میخوانیم و... چگونه هستیم؟ شبیه شهدای کربلا هستیم؟ یک راهی را میان بُر برویم صفات یاران امام حسین علیه السلام را نظاره کنیم، ببینیم، آیا ما هم آن صفات را داریم؟ اگر داشتیم، طوبی لنا؛ اگر نداشتیم، کپی برداری کنیم و سعی در کسب آن صفات، داشته باشیم تا واقعاً منتظر باشیم و هنگام ظهور، بتوانیم در رکابش باشیم. صـلـه رحـم امام حسین علیه السلام و یارانش امام حسین علیه السلام: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْسَأَ فی أَجَلِهِ وَ یُزادَ فی رِزْقِهِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ. عیون أخبار الرضا ج2، ص48، حدیث 157. بحار الأنوار، ج74، ص91، حدیث 15. کسی که دوست دارد و خوشحال است تا عمر او طولانی گردد، و روزی او فراوان شود، پس با خویشاوندان خود ارتباط داشته باشد. بزرگواری امام حسین علیه السلام را ببینید: وَ أَقْبَلَ شِمْرُ بْنُ ذِی الْجَوْشَنِ لَعَنَهُ اللَّهُ فَنَادَى أَیْنَ بَنُو أُخْتِی عَبْدُ اللَّهِ وَ جَعْفَرٌ وَ الْعَبَّاسُ وَ عُثْمَانُ فَقَالَ الْحُسَیْنُ أَجِیبُوهُ وَ إِنْ کَانَ فَاسِقاً فَإِنَّهُ بَعْضُ أَخْوَالِکُمْ فَقَالُوا لَهُ مَا شَأْنُکَ فَقَالَ یَا بَنِی أُخْتِی أَنْتُمْ آمِنُونَ فَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ مَعَ أَخِیکُمُ الْحُسَیْنِ وَ الْزَمُوا طَاعَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ یَزِیدَ قَالَ فَنَادَاهُ الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِیٍّ ع تَبَّتْ یَدَاکَ وَ لُعِنَ مَا جِئْتَ بِهِ مِنْ أَمَانِکَ یَا عَدُوَّ اللَّهِ أَ تَأْمُرُنَا أَنْ نَتْرُکَ أَخَانَا وَ سَیِّدَنَا الْحُسَیْنَ بْنَ فَاطِمَةَ وَ نَدْخُلَفِی طَاعَةِ اللُّعَنَاءِ وَ أَوْلَادِ اللُّعَنَاءِ قَالَ فَرَجَعَ الشِّمْرُ لَعَنَهُ اللَّهُ إِلَى عَسْکَرِهِ مُغْضَباً. اللهوف على قتلى الطفوف، ص88. شمر خود را به خیام امام حسین علیه السلام و یارانش نزدیک کرد و صدا زد: خواهرزادههایم عبد اللَّه، جعفر، عبّاس، و عثمان کجایند؟ امام حسین علیه السلام به عباس علیه السلام و برادرانش فرمود: جواب شمر را بدهید گر چه فاسق است، چرا که او یکى از دایىهاى شما است. عباس علیه السّلام و برادرانش گفتند: به ما چه کار دارى؟ شمر گفت: اى خواهرزادههایم شما در امان هستید، خود را همراه برادرتان حسین علیه السلام به کشتن ندهید، و به اطاعت امیر مؤمنان یزید بن معاویه درآیید. حضرت عباس علیه السلام به او چنین پاسخ داد: دو دستهایت بریده باد! و بر آنچه از امان را آوردهاى لعنت باد اى دشمن خدا، آیا به ما امر مىکنى برادرمان و آقایمان حسین علیه السلام، پسر فاطمه علیها السلام را رها کنیم؟ و پیرو ملعونان و ملعونزادگان شویم؟ شمر در حالى که خشمگین و سرافکنده بود، به سوى لشکرش بازگشت. با وجود اینکه آن ملعون دشمن است و برای قتل فرزند رسول خدا و حجت خدا آمده، ولی باز حضرت قرابت را محترم میشمارد. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و منتظرانش علی بن ابراهیم وارد خیمه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه شد و به محضر مولی عرض سلام کرد، سخنانی بین آن حضرت و او گذشت که قسمتی از آن، چنین است: فقال: یا ابا الحسن قد کنا نتوقعک لیلا و نهارا، فما الذی بطأ بک علینا؟ قلت: یا سیدی، لم اجد من یدلنی الی الآن. قال لی: لم تجد احدا یدلک؟ ثم نکث باصبعه فی الارض. ثم قال: لا، ولکنکم کثرتم الاموال و تحیرتم علی ضعفاء المومنین و قطعتم الرحم الذی بینکم، فای عذرلکم الان؟ دلائل الإمامة ص297. ای ابوالحسن! ما شب و روز توقع آمدن تو را داشتیم، چه چیز آمدنت را نزد ما به تاخیر انداخت؟ عرض کردم: ای سرورم، تا الان کسی را نیافته بودم که مرا راهنمائی کند. به من فرمودند: هیچکس را نیافتی که تو را راهنمایی کند؟ آنگاه با انگشتان روی زمین کشیدند، سپس فرمودند: نه، ولکن شما اموالتان را زیاد کردید و اختلاف و حیرتی به زیان مومنان ضعیف، پدید آوردید و بین خود قطع رحم نمودید، پس الان برای شما چه عذری مانده است؟ حضرت علت تأخیر در توفیق دیدار را ناشایستهای زیر دانستهاند: 1. مال اندوزی ثروتمندان و در نتیجه درماندگی ضعفای شیعه 2. قطع رحم (بریدن از خویشاوندان) ما که از منتظران آن حضرت هستیم و ادعای سربازیاش را داریم، نگاهی به زندگی خود بیندازیم! چگونه است؟ رابطه با پدر و مادر، برادر و خواهر، عمو و دایی، خاله و عمه، ناراحتیها، کدورتها، توقعهای بیجا، چشم و هم چشمیها، قهرها، قطع رابطهها به خاطر مسائل پوچ دنیوی و مادی. گاهی اوقات شنیدهها تلخ است و نگاه به خانه سالمندان دل را میلرزاند! عیار مسلمانیمان چقدر است؟ اسلامی که عدم احترام به پدر و مادرِ ظالم را هم نمیپسندد و مذمت و نهی میکند: امام صادق علیه السلام: مَنْ نَظَرَ إِلَى أَبَوَیْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلَاةً. اصول کافی، ج2، ص: 349. کسی که به پدر و مادر خود با عصبانیت و بغض نگاه کند (و آن پدر مادر در حق او ظلم هم کرده باشند) خداوند نماز او را قبول نمیکند! چقدر به صله رحم و ارتباط با خویشاوندان، عمل و اقتدا به شهدای کربلا و حکم اسلام کردهایم؟ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چنین سرباز و منتظری را میخواهد؟ در کپی برداری موفق بودهایم یا که هنوز... [ یکشنبه 91/7/16 ] [ 1:8 عصر ] [ حسین هاتفی ]
سال 88 است، دو ماهی به عید غدیر مانده است. از پلههای مؤسسه بالا میروم. فرم ثبت نام برای جشن عید غدیر را پر میکنم تا به دست مبارک حضرت علامه مصباح یزدی حفظه الله معمم شوم. ولی باید تا دو ماه صبر کرد. صبح است، صدای زنگ تلفن، از دفتر استاد: شما و یک نفر دیگر هستید که برای معمم شدن در عید غدیر تاکنون ثبت نام کردهاید، امشب شب ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها است و با توجه به ارادتی که استاد به حضرت دارند، فرمودند که امشب مراسم باشد. إن شاء الله با خانواده بعد از نماز مغرب و عشاء تشریف بیاورید. وارد اتاقی میشویم. دو سربازی که بی شک بهترین لحظهی عمر طلبگی آنهاست. منتظر میمانیم تا آن علامهی با بصیرت و یار اماممان وارد شوند. با این که وقت ندارند و برنامههایشان فشرده است ما را به حضور میپذیرند و مانند یک جلسه کاملا رسمی و شلوغ برایمان صحبت میکنند: «بسیار شب مبارکیست و ما به فال نیک میگیریم که تشرف آقایون به سربازی آقا امام زمان عجل الله فرجه الشریف در موقعی انجام میگیرد که شب میلاد ولی نعمت ما، حضرت معصومه سلام الله علیها است. برکات این خانم برای همه شیعیان به خصوص ما طلبه ها و به خصوص از زمان انقلاب به بعد، به قدری زیاد است که فکر نمیکنم هیچ کسی قدرت احصائش رو داشته باشد. همین اندازه فکر کنیم که اگر مرقد حضرت معصومه سلام الله اینجا نبود، حالا سایر برکاتش ایشون هیچی، همین فقط بارگاه ایشون؛ اگر اینجا نبود ظاهراً حوزه علمیهای اینجا تشکیل نمیشد. اگر حوزه علمیهای نبود، امامی تربیت نمیشد. اگر امامی نبود، انقلابی هم نبود. اگر انقلابی نمیشد، من و شما کجا بودیم؟ معلوم نیست از اسلام چیزی باقی مانده بود توی این کشور یا نه! همه اینها به برکت بارگاه حضرت معصومه سلام الله علیها است. حالا چقدر دیگه هر روز در گوشه و کنار عالم، برکات ایشون بر مردم نازل میشه، بلاها به واسطه ایشون رفع میشه، دعاهایی مستجاب میشه، کراماتی از ایشون ظاهر میشه، خدا میدونه. خدا إن شاء الله که به ما توفیق قدر دانی و سپاس گزاری از همه نعمتهاش از جمله این نعمت بزرگ تشرف در آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها به همه ما مرحمت کند و همه ما رو از برکات این بی بی بیش از پیش بهره مند کند.» و آن لحظه فرا میرسد، إن شاء الله که ننگ این نباشیم، با این جمله: «ان شاء الله از همین جا در دلتون پیمان ببندید با آقا که شما رو بپذیرند و شما هم خدمتگذار خوبی باشید ان شاء الله» آن تاج افتخار و سربازی را بر سرمان میگذاری و این ولادت عزیز و با برکت بی بی برای همیشه ماندگارتر و به یاد ماندنی تر میشود. عمریست که در کنار تو نشستهایم و قدرت را ندانستهایم! چه زیبا شعری سروده است این شاعر: باز دلم راهی قم می شود در حرم امن تو گم می شود عمه سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک کوثر نوری به کویر قمی آب حیات در دل این مردمی عمه سادات بگو کیستی؟ فاطمه یا زینب ثانیستی؟ پ.ن: متن داخل گیومه عین صحبتهای پیاده شده علامه از فیلم است. [ سه شنبه 91/6/28 ] [ 1:21 صبح ] [ حسین هاتفی ]
|
||