از مدینه تا کربلا، امام حسین علیه السلام افراد بسیاری را به آگاهی و همراهی در مبارزه با طاغوت دعوت کرد، اما آیا میدانید هر یک چه جوابی داشتند؟! در مقابل این دعوتها، افراد به شکلهای مختلف ظاهر شدند و پاسخهای متفاوت دادند. رد پای این گونه پاسخها را در جامعه امروزی هم میتوان مشاهده کرد. بعضی از این پاسخها به قضاوت خوانندگان گذاشته میشود، باشد که بیاندیشیم که ما چگونه هستیم؟! امام حسین علیه السلام حتی با دشمن سر سخت و ستیزه جویِ خویش یعنی عمرسعد که برای جنگ و مبارزه با ایشان به سرزمین کربلا آمده بود از سر خیر خواهی سخن گفت، اما او به بهانههای مختلف از پذیرش حق امتناع ورزید. تاریخ این ملاقات را چنین نگاشته است: سید الشهدا در کربلا با عمر بن سعد تشکیل جلسه داد. این جلسه به درخواست امام علیه السلام و با حضور حضرت ابوالفضل و حضرت علی اکبر سلام الله علیهما از یک طرف و از سوی دیگر عمرسعد به همراه پسرش «حفص» و غلامش «لاحق» تشکیل شد. حضرت به عمر سعد فرمود: از خدا بترس تو که میدانی من فرزند چه کسی هستم پس چرا یاری نمیکنی؟ عمرسعد ابتدا بهانه آورد و گفت: میترسم خانهام را ویران کنند. امام فرمود: من آن را برای تو از نو میسازم. عمرسعد باز بهانه دیگری آورد و گفت: میترسم باغ و زراعتم را بگیرند. حضرت فرمودند: من بهتر از آن را در حجاز به تو میدهم. گفت: میترسم ابن زیاد، زن و فرزندم را در کوفه بکشد. اینجا بود که حضرت خشمگینانه فرمود: ویرانی خانه و مزرعه، سبب جواز قتل فرزند پیامبر نمیشود؛ و وقتی اصرار او را بر کارش دید او را نفرین کرد و فرمود: خداوند تو را در رختخوابت بکشد و در روز قیامت تو را نبخشد و امیدوارم که از گندم عراق نخوری مگر مقدار کم. عمر سعدِ لجوج با استهزا گفت: اگر از گندم نخوردیم از جو خواهیم خورد. (نامهها و ملاقاتهای امام حسین علیه السلام، ص311. اعیان الشیعه، ج1، ص595.) آیا ما ترس از نابودیِ جان و مال و خانه و کاشانه داریم؟ چقدر برای اینها هزینه میکنیم؟ و چقدر از اینها را برای رضای دوست هزینه کردهایم؟ در دین خود استوار هستیم؟ یا تنها با یک سیلی دست از همه چیز خواهیم کشید؟! امام حسین علیه السلام اینگونه میفرمایند: گروهی از مردم بنده دنیا میباشند و دین لقلقهی زبان آنهاست. تا آن موقعى دیندار هستند که معیشتشان تأمین شود، اما وقتى بوسیله بلاء و سختیها مورد آزمایش قرار بگیرند دینداران قلیل و اندک خواهند بود. (النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ. بحارالانوار، ج44، ص383.) [ یکشنبه 91/8/28 ] [ 7:12 عصر ] [ حسین هاتفی ]
|
||