با این چه شورش است که در خلق عالم است، باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است، باز بوی محرم آمد، ماه عشق و خون و شمشیر و امتحان. باز آسمانها و زمین میلرزد. (مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السموات و الارض) الحمد لله، بغضهای نشکفتهی یکساله باز شکسته میشود، کوله بارهای سنگین گناه برچیده میشود، ای مادران پیرهن سیاهِ کودکان خود را آماده کردهاید؟ چه نوایی دارد این شعر: بچه بودم که مادرم حرز تو گردنم میکرد، وقتی محرم میومد پیرهن سیاه تنم میکرد... یا امیرالمؤمنین روحی فداک فقط دو هفته از شادیِ غدیرت گذشته است، دو هفتهی پیش اشرف انبیاء تو را در برابر صدها هزار گوش و چشم، مولا و امیر این امت معرفی کرد، ولی دو ماه بعد همه کر و کور شدند و اجر رسالت و نجات از جاهلیت را فراموش کردند. (لم یمتثل أمر رسول الله) پایهی کربلا و مقدماتش چیده شد و تا ظهورِ موعود همهی جهانیان را یتیم کردند. یک قافله از حج عزم سفر کرده و در بیابان با زن و کودک، راهی کرب و بلاست. بیش از هزار سال است که میلیونها قافلهها از جان و مال و نفسهای مردم در پس این قافله در حرکتند. (این حسین کیست که عالم همه دیوانهای اوست، این چه شمعیست که جانها همه پروانهی اوست) کرب و بلا؟ چرا راهی کرب و بلا؟ یااباعبدالله تا دیر نشده نمیخواهی علی اصغر را با مادرش بازگردانی؟ یا اباعبدلله نمیخواهی زینب سلام الله علیها را بازگردانی؟ شاید آن سرزمین بلندیهایی (تل زینبه) داشته باشد! به رقیه و بچهها بگو با زینب بازگردند. هنگام میدان رفتنت طاقت ندارند. قاسم، همان که مرگ برایش از عسل شیرینتر است، بگو برگردد. آنجا اسبهایش... یااباعبدالله به علمدار بگو صدای عطش کودکان دلش را آشوب نکند، صبر کند، بگو تنهایت نگذارد و به شریعه نرود، بچهها بی آبی را تحمل میکنند اما بی عمو نمیتوانند باشند. بگو تو باشی هم دل من قرص است هم خیمههایم پابرجاست. (أنت صاحب لوائی و إذا مَضَیتَ تفرق عسکری) یااباعبدالله میدان رفتن علی اکبرت را چه میکنی؟ (ثُمَّ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیسٍ مِنْهُ) بگو همه برگردند. ولی نه، ولیِ خدا تنها باشد؟ هنوز پنجاه سال از شهادت رسول خدا نمیگذرد، شاید آن سرزمین کرب و بلا نباشد... باز محرم آمد، باز دلم هوایی میشود، روح و جانم خدایی میشود، باز دلم کربلایی میشود، باز نینوا پر از صدای لالایی میشود. باز محرم آمد اما دلم مَحرم نشد و هنوز نامحرم است. آنتوان بارای مسیحی: اگر حسین علیه السلام از آن ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر میافراشتیم و در هر روستایی برای او منبری بر پا مینمودیم و مردم را با نام حسین علیه السلام به مسیحیّت فرا میخواندیم. کلیک بفرمایید: نگاه مورخان و داشمندان غربی درباره امام حسین علیه السلام [ دوشنبه 91/8/22 ] [ 10:7 صبح ] [ حسین هاتفی ]
|
||