در این پست وصیتنامه یک شهید 17 ساله از شهید استاد ضابط نقل شد. درد دل و مناجات شهید: خدایا شبها وقتی که من خواب بودم به دور بسترم میچرخیدی و به من میگفتی: «بنده من! محبوب من! بلند شو با من سخن بگو، نماز بخوان، با من درد دل کن تا غمخوارت باشم، تا بر ملائکه فخر بفروشم» ولی من روی خود را میگرداندم و تو دور بسترم را میچرخیدی و باز تکرار میکردی ولی من... پیمودنِ یک شبهی ره صد ساله را شنیدید؟ رهی که شهدا آن را پیمودند. همیشه برایم سوال بود که چطور یک شهید که هنوز محاسن به صورت ندارد و نوجوان است چگونه به این درجه از عشق و عرفان میرسد. دلنوشتههای شهید چمران را بخوانیم متوجه میشویم که بعضی از شهدا در چه درجهای از عرفان بودهاند. عرفانی که شاید بعضی از عرفاء با مراقبه و محاسبه، سالها طول بکشد تا به دست بیاورند. به نظر میرسد این پیمودنِ یک شبه به خاطر آن گران فروشی شهدا در معامله با خداوند باشد. إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ «التوبة/111» خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده است. خداوند وعده خریداری داد و شهداء هم از این معامله شیرین بیشتر وجه را از خداوند دریافت کردند. شهداء همه زندگی، همه آرزوها، همه لذتها و بهترینهای خود را رها کردند. عاشق و فداکار به معنای واقعی بودند. لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ «آل عمران/92» هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمیرسید مگر اینکه از آنچه دوست میدارید، (در راه خدا) انفاق کنید. آنها رفتند و در قهقهه مستانهشان عند ربهم یرزقون هستند! حاضریم همه چیز را رها کرده و با خداوند معامله کنیم؟ چقدر تعلقات دنیایی داریم که ما را بند و بنده خود کرده است؟ یک قدم بر خود بنه گام دیگر در کوی دوست [ چهارشنبه 91/6/15 ] [ 10:54 صبح ] [ حسین هاتفی ]
|
||