خیلی وقتها شده که فکر کردیم: میشه ما هم یه روزی بنده مخلص و خوب خدا بشیم؟ از گناه و جهل و غفلت خسته شده باشیم! گفته باشیم خدایا تا کی؟ شاید جواب داده باشیم: نه بابا تو کجا و بنده خوب خدا بودن کجا! مثلا در فکر و آرزوی این باشیم که چی میشد ما هم فلان مقام و یا فلان حالِ عارفی رو داشتیم مثلا اگه در صحرای کربلا بودیم امکان داشت که ما هم جزء 72 نفر میشدیم؟ این سوالها رو از خودمون میپرسیم و شاید جواب داده باشیم: من! عمراً به چنین مقاماتی برسم منِ گنهکار لیاقت ندارم در حد و اندازه این حرفها نیستم تا کی خودمون رو دست کم بگیریم؟ به گناه حر نگاه گنیم کم گناهی نبود یکی از عوامل شهادت امام حسین علیه السلام بود نا امید شد؟ جهنمی شد؟ نه! تا آخرین لحظات مرگ، در قعر جهنم بود! ولی توبه کرد موقع شهادت سرش در دامان مبارک امام علیه السلام بود همنشین امام علیه السلام شد ما هم تکلیف خودمون رو مشخص کنیم مسلمونیم شیعه ایم دوستدار اهل بیتیم علیهم السلام میدونیم فلان کار بده میدونیم فلان حرف بده میدونیم فلان نگاه بده میدونیم فلان فکر بده ولی انجام میدیم میدونیم ولی... بس نیست؟ چند سال دیگه باید بریم ها؟ شاید هم زود تر تا کی؟ با هر گناه دورتر میشویم و بازگشت و توبه سخت تر! نکنه یه وقت این دنیا و گناهانش را شوخی بگیریم کاری که عمر سعد کرد امام علیه السلام هم پیشنهاد دنیایی به او داد و هم آخرتی! ولی او چه کرد؟ شوخی نگیریم در کلاس یکی از دانش آموزان گفت حاج آقا ما به جای نماز خواندن قرصش رو میخوریم اشکال داره؟! یا دیگری بگوید دلم به حال کسانی که روزه میگیرند و گرسنگی و تشنگی میکشند میسوزد! هر کدام از ما میتوانیم جزء سرداران و سربازان امام زمان علیه السلام باشیم هر کدام از ما میتوانیم به مقامات عرفانی و کمال انسانیت برسیم عرفاء و بنده های صالح و خوب تافته جدا بافته نیستند! هر کدام از ما میتوانیم اونجوری باشیم فقط باید خود را دست کم نگیریم و در بعضی از مسائل تکلیف خود را مشخص کنیم حتی مسائل پیش و پا افتاده! أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل کرده است خاشع گردد؟! «الحدید/16» لو عَلِمَ المُدبِرون عنّی کیف إشتیاقی لهم و انتظاری إلی توبتِهم لَماتوا شوقاً إلیَّ و لَقَطَعت أوصالهم اگر آنهایی که از من روگردان هستند، اشتیاق و انتظار من را به خودشان و توبه شان می دانستند، حتما حتما از شوق به من می مردند و بند بند بدنشان از هم جدا میشد! [ دوشنبه 91/3/29 ] [ 11:14 صبح ] [ حسین هاتفی ]
|
||