بعضی از دوستان شاید پست کمتر از یک ثانیه تا مرگ را خوانده باشند در حکایات رفت و آمد بین زادگاه و قم قصد گذر از یکی از غول های جاده را داشتم کمی سرعت را اضافه کردم تا زودتر از خطرش عبور کنم پلیس محترمی پرید وسط جاده! از دیدنش به سقف ماشین چسبیدم! یادگاری خودش را نوشته بود گفتن ماجرا فایده نداشت خوب است که پراید بیش از 120 تا جیغ میکشد! مگر 10 تا اضافه نشان نمیدهد؟ لطفاً عکس سرعت؟ لطف کردم و نمره منفی را لحاظ نکردم آهسته رانندگی کنید شکایت هست تشریف ببرید یزد! کارت صد آفرین به دست، سمت ماشین و حرکت پست قبلی که خاطرتان هست، فرمانده ماشین! بیداری؟ چای نمیخوای؟ میوه؟ یک لحظه کاملاً تعطیل شدم صدایی وحشتناک میآید صدای ترکیدن دو لاستیک کسی بلند و مکرر صدایم میکند حس چب کردن! تعادل ندارد به این طرف و آن طرف از جاده برون شده بودیم و بر قلوه سنگهایی که معلوم نبود از کجا آمدهاند سواری کردیم! دیگر جریمه را فراموش کردم و به فکر این جریمه بزرگ افتادم فقط 20 کلیومتر تا شهر (دوستانی که میدانند دقیقا امام زاده سید نور الدین علیه السلام) الحمد لله رب العالمین خدایا عاقبت امر همه ما را ختم به خیر بگردان نکند که ماشین بندگیمان در جاده زندگی سرعتش بیش از حد مجاز شود یا در دست انداز بیفتد یا منحرف شود یا ... همه چیز یک لحظه اتفاق میافتد بیشتر مواظب ماشین بندگیمان باشیم نکند در نزدیکیهای مقصدمان... پ.ن: این یکی، دفعه دوم بود، دفعه سوم اگر در خدمت نبودیم حلال بفرمایید. [ پنج شنبه 91/3/11 ] [ 10:22 عصر ] [ حسین هاتفی ]
|
||