یافتم که سرم خیلی درد میکند، اما نمیدانستم چه کنم. یافتهام و شناختم، چیزی از دردم را نکاست! شناخت درد چندان اهمیت ندارد، آنچه مهمتر است شناخت علت درد و طریقهی نجات از آن است. وگرنه دانستن به تنهایی جز آه و افسوس دستاورد دیگری ندارد. مادرانه، موفقترین و محبوبترین و پربینندهترین سریال ماه مبارک رمضان، در نشان دادن دردها و آسیبهای جامعه بسیار موفق بود، اردلان به هر طریق و به هر دری دست زد تا دخترش را سر به راه کند، اما آن چشم سفید کار خودش را میکرد و کمر پدر استوار و شجاع و نترس را شکست و اشکش را در آورد. تا اینکه سرش به جای خوردن به سنگ، به آسفالت کف خیابان خورد! و همه چیز را فراموش کرد تا روی خوشی ببیند و روی خوش بیافریند. راه برون رفت از یک درد و آسیب اجتماعی به خوبی نمایان نشد، گرچه در اصل نمایش و بیان آن موفق بود. البته ناگفته نماند آنچه که به ذهن آمد این سریال در کنار بیان مشکلات جامعه و خانواده با پررنگ کردن مظلومیت اردلان مقتدر و ظالم نشان دادن رعنا، اشتباه و خیانت و گناه اردلان را کمرنگ کرد و آن را در قالب عشق ماندگار زیبا جلوه داد. در صورتی که خاستگاه گرفتاریها همین بود و با این نحوه بیان و نمایش، بیننده به زشتی کار اردلان پی نمیبرد، بلکه تحسینش هم میکرد! مادرانهی زیبایی بود، اما ختم این زیبایی به مادر نشد و پدر به عشقش رسید. و گاهی فیلم و سریال عجیب روی بیننده تأثیر میگذارد و راه به زندگی شخصی باز میکند... [ دوشنبه 92/5/28 ] [ 8:50 صبح ] [ حسین هاتفی ]
|
||