18 ساله بودی که سفر عشق را آغاز کردی و قدم در وادی پر رمز و راز گمنامی گذاشتی. ثابت کردی که در قهقههی مستانه خود "عند ربهم یُرزقون" هستی. پس از 31 سال عشق بازی با خداوند رخ بر مادر و خانواده و مردم نمایان کردی. چه شد که در بین این همه شهر، تو به همراه شهدای گمنام دیگر سر از شهر خودت در آوردی و رخ و هویت خود را به همگان نشان دادی؟ جریان کشف هویت شهید گمنام (شهید احمد دهقانی احمد آبادی) را کم و بیش شنیدم و بر آن شدم تا جزییات آن را مکتوب کنم... این ماجرا نه تنها برای نگارنده بلکه برای همه جالب و شنیدنیست و نشان از کرامت و عظمت شهدا دارد. اکنون عرق شرمش بر پیشانی ما مانده که بسیاری از ارزشهای این دنیا و آن دنیایمان رنگ باخته و آن را به گمنامی سپردهایم و درس و مشق گمنامی را از شهدا یاد نگرفتیم! افتخار دفن پنج شهید گمنام نصیب مردم اردکان شد و این پنج شهید اکنون در مرکز شهر "پارک شهر" آرمیدهاند. اما یکی از آنها در شهر خود و در کنار خانوادهاش میباشد و تا چندی دیگر سنگ مزارش نیز گذاشته میشود. به ترتیب هم دفن شدهاند، یک شهید 17 ساله، دو شهید 18 ساله، یک شهید 19 ساله و یک شهید 20 ساله. چهار نفر از شهدای عملیات والفجر8 و یک نفر از شهدای عملیات رمضان. شهید گمنام سابق ما در وسط این شهیدان جای گرفته است. خانمی در شهر تفت قبل از اینکه پنج شهید گمنام در اردکان به خاک سپرده شوند خوابی میبیند که 5 شهید گمنام در اردکان دفن میشوند که یکی از آنها برای اردکان است و این جریان را به مسئول بنیاد شهید اردکان اطلاع میدهد. فردی در خود اردکان هم چنین خوابی میبیند. هنگام خاکسپاری شهدا گوینده اعلام میکند که یک نفر خواب دیده است که یکی از این شهدا برای اردکان است و اگر کسی خوابی در این رابطه دیده است اطلاع دهد. آقا مهدی و برادر شهید برای نگارنده تعریف میکنند: خواب دیدم (آقا مهدی) پنج شهید گمنام آوردهاند، پنج تابوتِ روی هم؛ روی چهارتا از آنها نوشته شده بود "شهید گمنام" و روی تابوت پنجمی "شهید گمنام" و بالای آن نوشته شده بود "شهید دهقانی". و صدایی شنیدم که این شهید برای اردکان است و برادر همکار شماست. قبل از آوردن شهدا خواب دیدم که به زیارت میروم. فردای آن روز تماس گرفتند که شما هم برای استقبال و تحویل شهدای گمنام انتخاب شدهای و خواب تعبیر میشود. روز خاکسپاری شهدا (روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها) فرا رسید. این خواب برایم حساسیت نداشت تا وقتی که مادر و خواهرم گفته گوینده را برایم نقل کردند و این جریان را برای مسئولین و برادر شهید که همکارم است نقل کردم. آنها هم حساس و پیگیر شدند. پدر شهید که سال گذشته به میهمانی پسر رفته است. از مادر و برادر شهید برای آزمایش DNA خون گرفتند و برای تطبیق با DNA شهید مورد نظر به تهران فرستادند که پس از بررسی مشخص شد این شهید، همان گمشدهی 31 سالهی آنهاست. خواهر شهید هم بعد از خاک سپاری خواب دیده است که وصیتنامه برادرش را در مراسم میخوانند. اینجاست که قلم میشکند و... پ.ن: آن چیزی که مایه تعجب و تأسفبرانگیز است عدم پوشش و بازتاب شایسته و بایسته این کرامت و واقعهی بینظیر شهدای گمنام، در عرصه واقعی و مجازی است. إن شاء الله مدیون اشک چشم مادران و پدران و یتیمان و همسران و خانواده شهدا نشویم. لینکهای مرتبط: آزمایش ژنتیک هویت یکی از شهدای گمنام اردکان را مشخص کرد شهید 19 ساله جاویدالاثری که با رویای صادقه و خون مادرش پیدا شد گزارش تصویری / تشییع و خاکسپاری شهدای گمنام در اردکان یزد انتظار مادر شهید به سر آمد + تصاویر [ شنبه 92/4/15 ] [ 12:13 صبح ] [ حسین هاتفی ]
|
||