همیشه از ولایت فقیه دفاع میکرد و هر موقع نام مقام معظم رهبری را میبرد، میگفت: امام خامنهای روحی فداه. این برای دیروز و امروز نیست! چنین اعتقادی را سال 74 داشت. اما اکنون خارج از ایران، دین و آبرو و مال و جانش را همه علیه همان امام و نظام به کار گرفته است. (حکایتی که استاد در مورد یکی از دوستانش میگفت) من هم برای خودم میترسم... این روزها میترسم. ترسی که با نگاه به تاریخ بیشتر میشود، تجربهای ندارم و هنوز در افکار و اوهام کودکی هستم و همین باعث ترس دوچندان است. وقتی که نگاه به بزرگترها میکنی و آنها را باتجربه میپنداری، دلت خوش است که آنها بزرگند! اشتباه نمیکنند و تو باید از آنها درس بگیری. اما وقتی که با همهی کوچکیات میفهمی که بزرگترها هم بچگی میکنند، میترسی و فقط؛ خدا خدا میکنی که همین فهمیدنت هم اشتباه باشد! تو بچهای نمیفهمی! میترسم از طلحه و زبیر! از بزرگترهای دیگر دیروز و امروز! از همهتان میترسم. از بچگیهایتان که نامش بزرگیست، از بزرگ بودن خودتان، از فتنههای ساکت و خاموشتان، از کوچکترها و بزرگترهایی که هم بچگیتان و هم خودتان را بزرگ میپندارند! و از همه مهمتر از خودم میترسم و کاش همیشه در همین بچگی خودم بمانم! [ چهارشنبه 92/3/22 ] [ 12:11 صبح ] [ حسین هاتفی ]
|
||