نمیدانم باید گفت تولدت مبارک یا نه. باید خوش آمد گفت یا نه! تو که این دنیایمان را دیدی و آن را سه طلاقه کردی و در نظرت از آب دهان بز پستتر بود. دنیایی که یگانه بانوی جهان را از تو گرفت و برای تشییعش در میان انبوه اشباه الرجال، مردها کمتر از انگشت دستها بودند. جان پیامبر و مزد رسالت و حاصل عمرش بودی، محرمِ نامرد پیامبر و نزدیکان و باوفایان به پیامبر محبت را در حق تو تمام کردند! در اصلِ آن ماجراها و خدمتها هم باید شک کرد که از روی اخلاص و قربة الی الله نبوده و فرمودی که اینان لحظهای ایمان نیاوردند. وقتی که مادرت وارد خانه خدا شد و کعبه شکافت هیچ کس باور نمیکرد آن بانو اکنون جایگاهش کنج خرابهی بقیع باشد. یا امیرالمومنین روحی فداک، در دنیای ما 25 سال خانه نشین بودی و غم و غربت و سکوت و صبر و زمان همه شرمگین تو شدند. وقتی که اشباه الرجال دورت را گرفتند و فریاد لبیک سر میدادند و پدریات را میخواستند، نمیدانستند که کر و کور هستند و آفتاب عظمت تو را نمیبینند و طنین کلامت را نمیشنوند. در آخر هم خود و آیندگان را یتیم کردند. هم یگانه مرد عالمی، هم یگانه همسر عالمی، هم یگانه پدر عالم. مالک اشترها و عمارهایت چقدر کم بودند و چه غریبانه به شهادت رسیدند. یا امیرالمومنین سربازت هنوز هم بعد از 1400 سال، باز برای تو و عشق مولایش قربانی میشود. وقتی که حجر بن عدی بار دیگر قیام کرد و شهید شد به ما رسم بندگی و عاشقی و فدا و فنا شدن در راه ولی و دین خود را یاد داد. شاید هم دیگر امیدی به ادعای ما نیست! وقتی که مظلومیتِ امام سید علی و ندای این عمار و تنهاییش در این زمانه دیده میشود. و پدرمان چقدر این روزها دلش پر از خون و تنگ است... [ پنج شنبه 92/3/2 ] [ 9:17 عصر ] [ حسین هاتفی ]
|
||