دستهایت میلزرد، تپش قلب سراسر وجودت را گرفته ولی خبری از ضربان قلب نیست، نفست به شماره افتاده، هیچ چیز را درست نمیبینی، زمان حرکت نمیکند، انگار دنیا به پایان رسیده. نشستهای روی صندلی امتحان آخر ترم! فیل از امتحان فرار میکند و یک کاغذ سفید چند سطری چنین و چنان میکند! 16 هفته برای موفقیت و شادی در این امتحان، زمان و فرصت است. چه میشود که این اوصاف شامل حال فیلهای پوشالی میشود؟! چقدر ترس و دلهره و اهمیت، همه زندگی و فکر و ذهن مشغول این امتحان. زمانش مشخص و مقدماتِ موفقیت هم مشخص. اما دریغ از لحظهای تفکر نسبت به امتحان عظیم و غیر قابل توصیف. ترس و دلهره هم فرار میکنند! کی اتفاق میافتد؟ مواد امتحانیاش چیست؟ چرا همه فرار میکنند؟ یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ*وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ*وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ* لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یوْمَئِذٍ شَأْنٌ یغْنِیهِ. 34-37/عبس. در آن روز که انسان از برادر خود، و از مادر و پدرش، و از زن و فرزندانش؛ میگریزد! در آن روز هر کدام از آنها وضعی دارد که او را کاملا به خود مشغول میسازد! بیخال نشستهام و با هر نفس آن امتحان نزدیک میشود. نمره کم و مردودی آنجا قابل جبران است؟ خدایا شاگرد تنبل و سربههوایی شدهام... لینک مطلب در مجله باشگاه خبرنگاران [ یکشنبه 91/11/8 ] [ 11:5 صبح ] [ حسین هاتفی ]
|
||