آن روز که مقابل این زنجیر بدون کتاب دعا ایستاده بودی داغ غربت ائمه مظلوم بقیع نمایان بود، آن پرسش مرد عرب از مکان قبر دختر رسول خدا (لینک)، آن کبوتران خاکستری رنگ، پرواز و فرودشان بر خاکهای سرد و گرم بقیع، آن مردان نامرد (أشباه الرجال و لارجال) تکیه زده بر صندلیهای جهل و نادانی و آن سخنپراکنیهای بی شرمانه؛ و از همه مهمتر کرامت و عظمت ائمه و اولیای بقیع، همه دست در دست هم آمادهاند تا بغض را بشکنند و داغ آن غربت را بر جان زنند. نگاه به گنبد خضراء میافتد، یا رسول الله اجرِ نجات مردم از نادانی و شکم پرستی و بدبختی و... باید بسیار بالا و پر هزینه باشد، آیهی اجر رسالت در گوش طنین انداز میشود: لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى. «شوری/23» من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم. دستشان درد نکند، شمشیرشان خوب یاری کرد، سنگ و چوب و زهر و... همه در یاری و دوست داشتن اهل بیت و نزدیکان پیامبر به کار گرفته شد! بسیاری هستند که در بقیع پیوسته یاد از مشهد الرضا میکنند و آه از دل بر میکشند و میگویند کاش مثل حرم امام رضا علیه السلام... مدام فرازهایی (السلام علیک یا غریب الغرباء) از زیارت علی بن موسی الرضا را در ذهنشان مرور میکنند و یک سوال بزرگ از خود میپرسند: غریبی با آن حرم با شکوه و زائران و مجاورانِ عاشق، چطور جمع میشود؟ و باز آن داغها یک به یک سراغت میآیند. ولی نه! امام رضا هم غریب است، حتی غریبتر از ائمهی بقیع. از مجاورین و زائرین بقیع چه انتظاریست؟ از مجاورین و زائرین امام رئوف چه انتظاری؟ از ادعا تا عمل چقدر فاصله؟ چه چیزها که امام را لحظه لحظه غریب و غریبتر میکند. در حیاتش چنان غریب (مادی و معنوی) بود که غریب الغرباء شد، در شهادت و نبودِ ظاهریاش هم این غربت ادامه دارد. هنوز هم باید گفت: السلام علیک یا غریب الغرباء [ شنبه 91/10/23 ] [ 1:0 صبح ] [ حسین هاتفی ]
|
||