تا به حال نعمتهایی را که خداوند به ما عنایت فرموده، بر شمردهایم؟ یکی از نعمتهایی که کمتر مورد توجه قرار میگیرد و اگر به عظمت همین یک نعمت پی ببریم، به هیچ عنوان نمیتوانیم از پس شکر آن بر بیاییم. اینکه در خانوادهی شیعی و دوستدار اهل بیت علیهم السلام متولد شدیم و با عشق اهل بیت تربیت شدهایم و راه و رسم زندگیمان است و در شهر خود به راحتی آن را ابراز میکنیم. اصلا مگر نعمتهای خداوند قابل شمارش است؟ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَاتُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز نمیتوانید آنها را به شماره در آوردید؛ خداوند بخشنده و مهربان است! «النحل/18» سخنران این هفته هیئت علمدار علیه السلام (لینک وبلاگ هیئت) مولویِ مستبصر (هدایت شده) جهانگیر حشمتی بود. کاش سخنان این شخص را از نزدیک میشنیدید و با نوای دلسوز روضهاش میگریستید. زمانی مولوی منطقه بوده است. (مولویها بیش از 14 سال در مدارس علمیه درس میخوانند.) با روشن گریهای او در منطقهای که اصلا شیعه نبوده است اکنون 200 نفر علنی و 100 نفر با تقیه به مکتب اهل بیت علیهم السلام پیوستهاند. هر لحظه منتظر شهادت است و ابایی هم ندارد و به دشمنانش هم اعلام کرده است. هنگامی که میخوابد امید به چشم باز کردن و نماز صبح خواندن ندارد. چندین بار قصد ترور ایشان را داشتهاند ولی موفق نشدهاند. کشته شدن در این راه را کمترین وظیفه خود میداند و در برابر سختیهای اهل بیت علیهم السلام آن را هیچ میداند. دو سال است که افتخار شیعه شدن را پیدا کرده و به عبارتی دو سال است که متولد شده، همه اینها هم به برکت حضرت أباعبدالله علیه السلام است. صد افسوس که جمعیت اهل سنت سیستان و بلوچستان (که سلفیها در حال رشد شدید هستند) 70 درصد هستند. در مورد ایشان و بقیه مستبصرین حرفهایی ناگفتنی و در پس پرده هست که باید گفت بماند. بسیاری از آنها هم هستند که تقیه میکنند و در هیئت آمده بودند. افرادی که حتی اگر همسرشان بفهمد توسط همان همسر اذیت و آزار و طرد خواهند شد. به دلیل عظمتشان اگر اعلام کنند کشته خواهند شد به همین دلیل در حال جمع آوری مستندات و فیلم و نوشته هستند و بعد اعلام خواهند کرد. به دلیل طرد شدن از خانواده و جامعه اهل سنت چقدر مشکلات مالی دارند و بعد از مستبصر شدن هم از سوی مسئولین فرهنگی و حوزوی حمایت نمی شوند و توسط چند طلبه خیّر به صورت شخصی حمایت (خرجهای زندگی، چاپ کتاب و تبلیغ، فعالیتها و...) می شوند!!! ایشان وبلاگ هم دارند و دیدن وبلاگشان خالی از لطف نیست. به همراهشان گفتم که در پارسی بلاگ بنویسند. برای مشاهده کلیک بفرمایید. در ادامه مطلب خلاصهای از زندگی ایشان که از وبلاگ هیئت است آورده میشود. به صورت کاملتر در وبلاگ خودشان موجود است. سال 1353 در شهرستان نیکشهر از توابع سیستان و بلوچستان به دنیا آمد. همه خانواده اش سنی و حنفی بودند و او هم در همین فضا بزرگ شد. پس از پایان تحصیلات متوسطه به اردوی جماعت تبلیغی رفت و تحت تاثیر مولوی های سنی تصمیم گرفت به حوزه علمیه برود و دروس دینی بخواند. سال 1377 وارد حوزه بحرالعلوم دِهان شد. سال دوم طلبگی اش کتاب من لا یحضره الفقیه نوشته مرحوم شیخ صدوق را در کتابخانه مدرسه دید و با مطالعه آن سوالاتی جدی برایش مطرح گردید. سوالاتش را که از اساتید می پرسید به جای پاسخ با سکوت یا توبیخ مواجه می شد. تا جایی که از مطالعه کتب غیر درسی منعش کردند! سال 1383 برای تحصیل در دورهی سطح وارد مدرسه علمیه دارالعلوم سراوان شد. در آن جا تحقیقاتش درباره مذهب اهل بیت علیهم السلام را ادامه داد و مثل گذشته هر وقت سوال میپرسید با جوابهای نادرست یا سکوت مواجه می شد. بالاخره به جرم این که خیلی سوال میپرسد عذرش را خواسته و مانع ادامه تحصیلش در مدرسه شدند. پس از این ماجرا برای شرکت در دوره حدیث وارد مدرسه دارالحدیث بخاری شد. این مدرسه توسط سلفیها اداره می شد و در آن به بحثهای حدیثی اهمیت ویژهای می دادند. فضای حدیثی مدرسه فرصت خوبی برای او بود که تحقیقاتش را ادامه دهد. هر چه جلوتر میرفت سستی استدلالهای اهل سنت و حقانیت شیعه بیشتر برایش روشن می شد. از همه زیادتر مظلومیت امام حسین علیه السلام دلش را آتش زده بود. روزی جلوی طلبه ها یزید را لعن کرد. همین کارش باعث اعتراض شدید بعضی طلبه ها واساتید گردید! با آنها درگیری لفظی شدیدی پیدا کرد و به نشانه اعتراض مدرسه را ترک گفت. باورش نمی شد یک عده این طور برای یزید سینه چاک دهند. پس از پایان تحصیلات امام جماعت مسجد روستایشان شد و اجازه داد نیروهای شیعه هلال احمر در آن جا برای امام حسین علیه السلام عزاداری کنند. خبر که به مولویها رسید اعتراضشان بلند شد. اما او با شهامت جلویشان ایستاد و از امام حسین علیه السلام دفاع کرد. چند شب بعد رویای صادقی دید که به او بشارت شیعه شدن را می داد. دیری نگذشت که خوابش تعبیر شد و محرم سال 1389 با پایان تحقیقاتش رسما اعلام کرد شیعه شده است. بلافاصله تهدیدها و مخالفتها شروع شد. اما او به راهی که انتخاب کرده بود ایمان داشت. مدتی نگذشت که در اثر حرفهای روشنگرانه و استدلالهای منطقی اش بیش از صد نفر از مردم روستا شیعه شدند و مسجد او محل اجتماع عاشقان امیرالمومنین علی علیه السلام گردید. [ شنبه 91/9/25 ] [ 12:0 صبح ] [ حسین هاتفی ]
|
||