صد و بیست و چهار هزار پیامبر فقط برای هدایت و نشان دادن راه به ما انسانها میآیند. برقراری این تشکیلات فقط بر این اساس بوده که خدای متعال، این جهان و از جمله انسان را بیهوده و عبث نیافریده، (أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَینَا لَا تُرْجَعُونَ. المؤمنون/115) بلکه غرضش به کمال رساندن هر موجودی به تناسب و فراخور ظرفیت وجودی آن موجود بوده است. امر رسالت و نبوت با بعثت اشرف و خاتم انبیاء و رسل حضرت محمد صلی الله علیه و آله تمام میشود. بعد از ایشان چه میشود، پیامبری که هر گاه از شهر بیرون میرفت برای خود جانشین منصوب میکرد. حال اگر جسم او از جمع مسلمانان برود چه میشود؟ جانشین دارد؟ حق ولایت بر اموال و اعراض و نفوس مردم و رهبری آنها که فقط از شئون خدواند است و از جانب او به پیامبر داده شده، به چه کسی واگذار میشود؟ رسالت خداوند بدون اعلام ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام سرانجام نمییابد، امت اسلامی بدون رهبر و سرپرست رها نمیشود. یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ. مائده/67. ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه میدارد؛ و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند. أَیحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یتْرَکَ سُدًى. القیامة/36. آیا انسان گمان میکند بیهدف رها میشود؟! انسان برای رسیدن به کمال انسانی خلق شده است. اما از آنجا که عقل بشر به تنهایی برای شناسایی کمال نهایی انسان و حدود و ثغور و مسیر دقیق آن کافی نبوده لذا خداوند متعال با فرستادن پیامبران و معصومین علیهم السلام و ابلاغ احکام و دستوراتی در قالب دین، راه کمال را به انسان نشان داده و او را راهنمایی کرده است و تمامی دستورات و احکامی که در دین آمده است به نوعی در کمال انسان تأثیر دارد. إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا. الإنسان/3. ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس! حال پس از غیبت صغری و کبری، امت اسلام باید چه کند؟ دست مردم به صورت ظاهری از معصوم کوتاه است. ولایت و رهبری و بررسی و اجرای احکام اسلامی چه میشود؟ آیا مردم تا زمان ظهور به حال خود رها میشوند؟ آیا علیرغم وجود احکام اجتماعی فراوان در اسلام، که اجرای آنها مستلزم داشتن تشکیلات حکومتی و قدرت سیاسی است، خداوند متعال از این احکام صرف نظر کرده و آنها را به کنار مینهد و تنها به احکام فردی اسلام و اجرای آن بسنده میکند یا همچنان بر اجرای احکام اجتماعی اسلام تأکید دارد؟ دین در واقع همان برنامهای است که برای به کمال رسیدن انسانها ارائه شده است. اگر فرض کنیم که خدای متعال بخش زیادی از احکام اسلام را تعطیل کرده و از آنها دست برداشته است این بدان معناست که خداوند غرض خود را که به کمال رسیدن انسان بوده نقض کرده باشد، زیرا آن چه که سعادت انسان را تأمین میکند و او را به کمالی که در خور و متناسب با ظرفیت وجودی اوست میرساند، مجموعه احکام و دستورات دین است نه بخشی از آن. به همین دلیل هم، ایمان و عمل به بخشی از تعالیم دین و نپذیرفتن و انکار بخش دیگر آن، به شدت در قرآن نفی شده است: أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یفْعَلُ ذَلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیوْمَ الْقِیامَةِ یرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ. بقره/85. آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان میآورید، و به بعضی کافر میشوید؟! برای کسی از شما که این عمل (تبعیض در میان احکام و قوانین الهی) را انجام دهد، جز رسوایی در این جهان، چیزی نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار میشوند. و اصولاً اگر احکام اجتماعی اسلام هیچ تأثیری در سعادت و کمال انسان نداشت از ابتدا وضع نمیشد. بنابراین تأثیر این دسته از احکام در سعادت و کمال انسان قطعی است و با این حساب بدیهی است که تعطیل آنها مخل به کمال و سعادت انسان و خلاف حکمت است و از خداوند حکیم علی الاطلاق محال است. لازمه اجرای احکام اجتماعی اسلام، تشکیل حکومت است که مصلحت و مرتبه کامل آن در حکومت معصوم علیه السلام تامین می شود، امّا در صورت دسترسی نداشتن به معصوم و عدم حضور وی در بین مردم و جامعه، اجازه اجرای این احکام به فردی که اصلح از دیگران است داده میشود تا بالاترین مرتبهی مصالحِ حاصل از اجرای این احکام، بعد از حکومت معصوم تحصیل و تامین شود. اکنون این سوال پیش میآید که این فرد اصلح کیست و چه ویژگی هایی باعث می شود که یک فرد برای این منصب، اصلح از دیگران باشد؟ از میان همه خصوصیات و صفات معصوم علیه السلام آن چه که باعث می شود حکومت وی کاملترین حکومت باشد، در واقع سه ویژگی عصمت، علم و آگاهیِ کامل به احکام و قوانین اسلام، و درک و شناخت وی نسبت به شرایط و مسائل اجتماعی و کار آمدی اش در تدبیر آنها می باشد. بنابراین کسی که در مجموع این سه صفت، شباهت و نزدیکی بیشتری به امام معصوم علیه السلام داشته باشد اصلح از دیگران است. و این فرد کسی نیست جز فقیهِ اسلام شناسِ باتقوایی که کارآمدی لازم را نیز برای تدبیر امور مردم و جامعه داشته باشد. اکنون نتیجه می گیریم که فقیه جامع الشرایط، همان فرد اصلحی است که در زمانی که مردم از وجود رهبر معصوم در میان جامعه محروماند از طرف خداوند و اولیای معصوم اجازه اجرای احکام اجتماعی اسلام به او داده شده است. شیعه بودن و اعتقاد راسخ به ولایت فقیه نداشتن با هم تناسبی ندارد. آن که به غدیر اعتقاد دارد بداند که ولایت فقیه در امتداد غدیر است وگرنه بداند که مصداق آیه 85 سوره بقره (أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ...) است. امام خمینی رحمة الله علیه: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد. مقداری از متن برگرفته از کتاب نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه علامه مصباح یزدی حفظه الله است. برای دانلود این کتاب و دیگر کتابهای ایشان روی عنوان کتاب کلیک بفرمایید. [ سه شنبه 91/8/16 ] [ 11:20 صبح ] [ حسین هاتفی ]
خیلی وقتها شده که درباره شخصی گفتیم فلانی دست راست من بود تو باعث دلگرمی من هستی مثل دست راست من میمونی این دست راست بودن به چه معناست؟ کنایه از چیست؟ چقدر دست راست رهبر و امام خویش بوده ایم؟ راستی! به اندازه کافی دست راست دارد؟ بعید است! چون اگر داشت أین عمار نمیگفت! تک تک ما میتوانیم عمارش باشیم دست راستش باشیم هر کسی در حد و اندازه خودش دشمن دست راستش را گرفت نکند به جای اینکه دست راستش باشیم دستش را ... نکند در بین دوست و دشمن تنها باشد نمیتوان به جای ایشان غم و غصه و خون دل خورد تا اندکی از غم و اندوه و خون دل خوردنش کاسته شود کاش ثانیه ثانیه از عمرم کاسته شود و به عمر شریف ایشان افزوده شود مقام معظم رهبری: اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم، آن توصیه این خواهد بود که بصیرت خودتان را زیاد کنید؛ بصیرت. بلاهائى که بر ملتها وارد میشود، در بسیارى از موارد بر اثر بىبصیرتى است. خطاهائى که بعضى از افراد میکنند - مىبینید در جامعهى خودمان هم گاهى بعضى از عامهى مردم و بیشتر از نخبگان، خطاهائى میکنند. نخبگان که حالا انتظار هست که کمتر خطا کنند، گاهى خطاهایشان اگر کماً هم بیشتر نباشد، کیفاً بیشتر از خطاهاى عامهى مردم است - بر اثر بىبصیرتى است؛ خیلىهایش، نمیگوئیم همهاش. بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهى خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جملهى امیرالمؤمنین را به نظرم در جنگ صفین در گفتارها بیان کردم که فرمود: «الا و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر». (نهج البلاغه، خطبهى 173) میدانید، سختى پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر، از جهاتى بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ [ چهارشنبه 91/4/7 ] [ 4:28 عصر ] [ حسین هاتفی ]
چند سال پیش جاتون خالی حج عمره، بدون معرفت نصیب شد. هنگام نیت حج، روحانی کاروانمون یه حرفی زد، اون موقع توجه زیادی بهش نکردم... گفت: به صورت ویژه آقا (امام خامنه ای حفظه الله) رو هم شریک حجتون قرار بدید. چند روز پیش مطلبی از آقا تو یه کتابی نوشته بود، آتیش به دلم زد و یاد اون حرف افتادم، چقدر آقامون مظلومه... نام کتاب: من و کتاب، انتشارات سوره مهر، 1692RSD/ک24م8، ص102.
ایشان این مطلب را در کتابی با نام سفر به قبله، نوشته هدایت الله بهبودی نوشته اند: این کتاب مرا باز در شور و حالِ حسرت آلود زیارت خانه خدا و حرم رسول الله صلی الله علیه و آله فرو برد، شور و حال و اشتیاقی که دیگر امیدی هم با آن نیست. تا به یاد دارم -از سالهای دور جوانی- هرگز دل خود را از آتش این اشتیاق، رها نیافته ام. اما حتی در دوران سیاهِ اختناق که هر روحانی با معرفت و بی معرفتی، با رغبت و یا حتی از سر سیری، آسان می توانست در خط حج قرار بگیرد... و من نمی توانستم! یا بهتر بگویم: هیچ حمله دار و رئیس کاروانی از ترس ساواک شاه، نمی توانست و جرأت نمی کرد نام مرا در فهرست حاجیهای خود -چه رسد به عنوان روحانی کاروان- بگذارد... بله، حتی در آن دوران سخت هم دلم از امید زیارت کعبه و بوسه زدن بر جای پای پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه و مدینه، خالی نمانده بود... و این امید اگر چه با حج ده روزه سال 58 که به فضل شهید محلاتی قسمتم شد، بر آورده گشت. اما آتش آن شوق سوزنده تر و مشعل تر شد... در سالهای ریاست جمهوری چشم امید به پس از آن دوران دوخته بودم... اما امروز...؟ شور و اشتیاقی بی سکون و امیدی تقریباً فرو مرده... تنها تسلّا به خواندن اینگونه سفرنامه ها یا شنیدن آنها است که خود باز افزاینده ی شوق نیز هست. این کتاب، شیرین، موجز، با روح و هوشمندانه نوشته شده است. زیارت قبول؛ عزیز نویسنده! زیارت قبول... خوش به حال آن نویسنده... پ.ن: خدایا از ثانیه ثانیه عمرم کم و به عمر آن عزیز بیفزای... [ جمعه 90/12/19 ] [ 12:2 صبح ] [ حسین هاتفی ]
چند روز پیش کتابی رو با نام یک سبد گل محمدی دیدم. محسن حدادی، انتشارات میراث اهل قلم. 8ی4ح/DRS1693. گوشه هایی از زندگی و خاطرات مقام معظم رهبری حفظه الله. در این کتاب شعری از آقا، در جواب شعر معروف امام خمینی رحمه الله آورده بود. خیلی به دلم نشست و تا حالا ندیده و نشنیده بودم و شاید برای شما هم جالب باشد: شعر «چشم بیمار»دیوان امام خمینی رحمه الله، ص142. من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم همچو منصور خریدار سردار شدم غم دلدار فکنده است بجانم شرری که بجان آمدم و شهره بازار شدم در میخانه گشائید برویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم واعظ شهر که از پند خود آزارم داد از دَم رِند می آلوده مددکار شدم بگذارید که از بتکده یادی بکنم من که با دست بت میکده بیدار شدم
شعر مقام معظم رهبری، یک سبد گل محمدی، ص93.
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی تو که فارق شده بودی ز همه کان و مکان دار منصور بریدی همه تن دار شدی عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر ای که در قول و عمل شهره ی بازار شدی مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی خرقه ی پیر خراباتی ما سیره ی توست امت از گفته ی در بار تو هشیار شدی واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی [ دوشنبه 90/11/24 ] [ 3:13 عصر ] [ حسین هاتفی ]
|
||