پيام
+
[وبلاگ]
*حاجي! زيارتت قبول*
حاجي! زيارتت قبول. تو هم حتماً باورت نميشود که دعوت شده بودي حتي همان موقع که ميرفتي هم باورت نميشد. ميدانم تو هم فکر ميکني خواب بود. تازه! براي تو باورش سختتر است. ميداني به چه ضيافتي رفتي؟ حالت را ميدانم، تو هم اما و اگرها و شايدها برايت رژه ميروند. باورت نميشود که دعوت بودي و اکنون تمام شده است.
http://mehraban63.ParsiBlog.com/Posts/162/
همابانو
94/9/29
حسين هاتفي.
از کدام بغضهاي مدينه برايت بگويم و داغ دلت را تازه کنم؟ از شبهايي که جلوي خانه حضرت زهرا سلام الله عليها زانو ميزدي و از غربتش بغض ميکردي؟ ... نميدانم توانستي بغضت را بشکني و گلوي خودت را نجات بدهي يا نه؟!
حسين هاتفي.
يادت ميآيد آن لحظه که لبيک ميگفتي؟ آن لحظه که لباسهاي گناه را از تن بيرون ميآوردي؟ ... ميدانم تو هم تحمل يادآورياش را نداري. پس ديگر نميگويم.
ولي نه! ميخواهم نامردي کنم... تو هم رازها داري با پلههاي مسجدالحرام. آن زمان که اولين نگاهت به کعبه افتاد. دلت براي چرخيدن دور خانهي معبود تنگ شده؟ هم پروانه بودي و هم شمع. اما اکنون آب ميشوي! از صفا و مروه هم بگويم؟ ...