• وبلاگ : مـــ هـر بـا ن
  • يادداشت : سيلي امام بر چشم چران
  • نظرات : 3 خصوصي ، 17 عمومي
  • پارسي يار : 7 علاقه ، 3 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    در جواب پاسخي که به کامنت قبلي ام داده بوديد: خدا قوت :)
    و براي اين پست:
    خيلي سال پيش که بچه بودم، کلاس سوم و چهارم دبستان، تعذيه دوست داشتم و با دقت تمام هم ديالوگ ها را گوش ميکردم و نمايششان را تماشا
    همانجا هم با آنچه مادرم تعريف کرده بود تطبيقشان ميدادم و ايراد ميگرفتم
    از چهارم به بعد، فقط منبر ...
    وقتي نوبت به مداح ميرسيد خسته و کلافه ميشدم، به نظرم هيچي ياد نميگرفتم و اين مداح تنها باعث ميشد زنها الکي الکي جيغ بزنند و اداي غش کردن در بيارند!
    ولي حاج آقا که ميرفت منبر، همه ي زنها شروع ميکردند دو نفر دو نفر با هم حرف بزنند و من برعکس! تمام حواسم ميرفت پيش حاج آقا که چي ميگه، از همه ي حرفهاش هم فقط سياسي هاش را نمي فهميدم تا سياسي حرف ميزد مي گفتم اَه باز مدني شروع شد! :دي
    امروز هر چي ميدونم از برکت همون منبر ها ميدونم
    يه خاطره ي قشنگ هم از يکي از منبرها دارم که ايشالا مي نويسمش
    بزرگتر که شديم، منبر و سخنراني خيلي کمتر شد ...انگار ديگه کسي وسعش نميرسيد سخنران دعوت کنه... شده بود دست هاي سينه زني و جوان ها هم خيلي علاقه داشتند به اين مراسم، يه شب به اصرار همسايه باهاشون همراه شديم و رفتيم حسينيه، نشستيم و در و ديوار تماشا کرديم تا دسته از راه برسه، دسته که ميومد زن ها بلند ميشند مي ايستادند به تماشا ... دسته که ميرفت دوباره بايد ديوار تماشا ميکرديم تا دسته ي بعدي از راه برسه و اين يعني عزاداري براي مولا ... !!!
    الان هم اگر اتفاقي دارم جايي ميرم و از اون مسير دسته ي سينه زني داره عبور ميکنه، مسير کج ميکنم و از راه ديگه اي ميرم ...
    هم نمي بينم، هم ديده نميشم

    پاسخ

    متاسفانه جاي ارزشها و باورها عوض مي شود و فرهنگهاي غلط رواج پيدا مي کند. بسيار کار خوبي مي کنيد. کاش سينه زن و زنجير زن ما و نظاره کننده ها هم متوجه بعضي از مسائل باشند. اگر اين رويه را پيش برويم پسرفت مي کنيم. ممنونم از حضورتان.