پيام
+
[وبلاگ]
*ماشين آهني و بندگي*
سفري طولاني آغاز شد و بدون اطلاع از جادهها و مسير، ماشينها قدم به جاده گذاشتند. گاهي سرعت ماشينها کند و دلها نگران که شايد مسير اشتباه باشد و اضطراب حکمفرما ميشد و ديگر ماشين ناي رفتن نداشت. ديدن تابلوي شهر و مسافت باقيمانده بسيار مسرت بخش بود و با اشتياق فراوان ماشين به حرکت ادامه ميداد.
http://mehraban63.ParsiBlog.com/Posts/157/
من.تو.خدا
95/4/1
حسين هاتفي.
حساستر از ماشين آهني جاده، ماشين بندگي و انسانيت است و رانندگياش هم سختتر. مسيرش هم خطرناکتر! تعجب از رانندهاي که دل به اين مسير خطرناک و پرپيچ و خم ميزند و دنبال شناخت مسير و موانع نميرود و از راهبلد آن کمک نميگيرد و خودسر ميخواهد به مقصد برسد.
حسين هاتفي.
بدا به حال آن رانندهاي که به حال خود رها شده و بدون راهنمايي در اين مسير باشد...
اين دو سفر و مسير و موانع و خطرات چقدر شبيه هم هستند و گاهي ماشين آهني اجر و قرب و اهميتش بيشتر است. و ما چقدر غافليم...
*يا دليل من لا دليل له*