پيام
+
تا اومدم دست به کار بشم سفره رو انداخته بود. نشسته بود تا با هم غذا رو شروع کنيم.
وقتي غذا تموم شد گفت:
*الهي صد مرتبه شکر، دستت درد نکنه خانم. تا تو سفره رو جمع کني منم ظرفها رو ميشورم.*
گفتم:
خجالتم نده، شما خسته اي، *تازه از منطقه اومدي.* تا استراحت کني ظرفا هم تموم شده.
نگاهي بهم انداخت و گفت:
خدا کسي رو خجالت بده که مي خواد خانمش رو خجالت بده.
منم سرم رو انداختم پايين و مشغول کار شدم.

*ياس*
91/7/7

حسين هاتفي.
حديث آرزومندي، ص108
هادي قمي
اينارو مابايد ياد بگيريم؟
حسين هاتفي.
اگر اينها رو ياد بگيريم و عمل کنيم که ميشيم مثل اونها و... البته اينها رو نه:)
مجنون الحسين ع
مال درجزينن اي شهيد بزرگوار
حسين هاتفي.
از علاقه مندي و بازنشر دوستان و بزرگواران ممنونم.