• وبلاگ : مـــ هـر بـا ن
  • يادداشت : درياي خشک
  • نظرات : 4 خصوصي ، 49 عمومي
  • پارسي يار : 19 علاقه ، 1 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام:(مارو راه نميدادن الان که مينويسم يه بغضي گرفتم از اون بالاي پله ها يه جايي بود مردا نشسته بودن فکر کنم اون زمان مردارو راه ميدادن تو ولي ما رو نه مدت کوتاهي هر عصر نميتونستي بفهمي قبور مال کيه اگرم مثل من خنگ باشي که هيچي از کجا بفهمم قبرا مال کيه وقتي هيچي نيست همشونم خاکين:(بغض امونموبريده اشکام ميادش بعدشم عين حيونا ميومدن زيارت نامه ها رو ميکندن از دستا بعدشم پرتمون کردن بيرون از همون جا با اينکه يه جاي وسيعي بود اول بعد قبور بقيع از دور ديده ميشد اون زمون بقيع خاکي بود از بالا ديده ميشد بازم شکل قبرستون بود قربونشون برم پس کي قراره امام زمان انتقام خودشو بگيره خدا جان:(لعنت خدا بر قوم الظالمين خدا ريشه ي ظلم و ظالم و بخشکونه
    پاسخ

    سلام. همه اش درد است و غم. ألا إن نصر الله قريب. خوش آمديد.