دخترم با تو سخن مي گويمگوش کن با تو سخن مي گويمآنکه گرد ِ همه گل ها به هوس مي چرخدبلبل عاشق نيستبلکه گلچين سيه کرداري استکه سراسيمه دَوَد در پي گل هاي لطيفتا يکي لحظه به چنگ آرد و ريزد بر خاکدست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاکتو گل شادابي به ره باد مروغافل از باغ مشو..